همفکری آقایان

Blog title

# در این بخش میتونید از برنامه ها و اهداف آیندتون بگید، و با دوستانتون در این زمینه همفکری کنید.

# طرح مشکلات اخلاقی و رفتاری که با آنها مواجه هستید، بلا مانع است.

# این بخش جهت همفکری کاربران با همدیگه است. و چه بسا پیامها از سوی مدیران، بدون پاسخ بماند.
لذا با توجه به این مساله و نیز زیادی حجم پیامها، مواردی که نیاز به پاسخ مدیران دارند را در دیگر بخشهای مربوطه مطرح نمایید.

# مشکلات مربوط به خودارضایی رو در بخش «درخواست کمک» نیز میتونید مطرح کنید، و اونجا هم میتونید در کنار مدیران، به دوستانتون کمک کنید.

 

برگرفته شده از وبلاگ توبه 94 :: همفکری آقایان

نظرات این مقاله

برای ثبت نظر خود وارد حساب خود شوید . ورود به سایت

neko

30 دی 1402 ساعت 16:21

به IRI:

سلاممممم

خداروشکر اونجا راحتی،خوشحالم حالت داره بهتر میشه

ان‌شاءالله همیشه خوب باشی و روح مادرت رو خوشحال کنی

مثل الان که مواظب خودت بودی،همیشه باش🫂💛

دمتگرم

IRI

30 دی 1402 ساعت 13:13

به منتظر

سلام خیلی ممنونم از توجهتون

تا به خاله گفتم که میشه اينجا بمونم گفت معلومه که میتونی و کلی تعارف که اینجا خونه خودته و...

تازه همون لحظه‌ به شوهرش زنگ زد بره کتابام رو بیاره تا اینجام درسام رو هم بخونم و عقب نیفتم.

البته تا همیشه که خونه خاله نمیمونم:)

ولی مدتی ( یکی دو هفته حدودا) احتمالا اينجا می‌مونم تا حال و هوام کاملا عوض بشه!

آخه فعلا سخته برام برم خونه خودمون و مادرم نباشه:(

راستش هنوز هم نتونستم قبول کنم که مادرم رفته و دیگه هيچ وقت نمی‌بینمش😥

 

 

منتظر

30 دی 1402 ساعت 20:10

سلام

سلامت باشین ان‌شاءلله🤲😇

الهیییی شکر ، ان‌شاءلله حالتون هر روز بهتر و بهتر بشه🤲🌱

ان‌شاءلله اونیکه خیره براتون اتفاق بیوفته🌙

درد بزرگیه متوجهم❤️‍🩹

خدا بهتون صبر بده و کمکتون کنه با سربلندی از امتحانات زندگیتون بیرون بیاین باعث افتخار پدر و شادی روح مادرتون بشین🤲🥲

موفق باشین 

IRI

30 دی 1402 ساعت 10:48

فکر کنم خدا خاله رو آفریده که در نبود مادر تا حدی جاشو پر کنه😍

تا اطلاع ثانوی همین‌جا خونه خاله می‌مونم 

خونه خاله هم که معروفه دیگه به راحتی...🙃

امروز بعد از مدت ها کمی حس خوبی دارم 🙂

 چون هم کنار خاله هستم و هم مجبور به گناه دیگه نیستم 😇

 

غدیر خون

30 دی 1402 ساعت 19:21

😊💐🌱🤲

neko

29 دی 1402 ساعت 23:49

به IRI:

سلاامممم

خوشحالم که رفتی آزمون دادی و داری بهتر میشی

کاشکی میشد کنار تو هم باشم،با هم میشستیم حرف میزدیم💛

امیدوارم همیشه حالت خوب باشه

مواظب خودت باش عزیز🫂💛

neko

29 دی 1402 ساعت 23:47

به نوید🌱 عزیز:

سلاااااامممم

همه متنتو خوندم

خیلی قشنگ مینویسی💛

همه یا این حسی که تو داری رو داشتن،یا خواهند داشت

احساس طرد شدن،احساس بودن توی یه ساهچاله که هرچی میره جلوتر بیشتر داخلش کشیده میشی،سخته برگشتن

اما

اما میشه برگردی،مطمئنم تواناییش رو داری،تو خیلی قوی هستی که تا همینجا اومدی،تو آدم فوقالعاده ایی هستی،تو خیلی چیزا رو تحمل کردی،خیلی کارا میتونستی بکنی ولی نکردی،میتونستی بد باشی ولی نیستی،با اینکه حالت خوب نیست بازم به فکر بقیه هستی

این نشون میده چقدر تو قوی هستی،چقدر آدم خوبی هستی🫂

من تجربه خودمو از زمانی که احساس طرد شدن میکردم رو میخوام بگم برات

میدونی بعد کلی اینطوری بودن چی فهمیدم؟

اینکه من کسایی که دوستم داشتن رو درست ندیدم،حال بد ها نزاشته بودن

شاید[چون نمیتونم بگم تو هم قطعا اینطوری هستی] اون دوستت که میگی هم همینه،شاید حال بد ها نمیزارن خوب ببینی،که طبیعیه؛شایدم نه،اینطور نیست

ولی میدونی،اگر خودت رو پیدا کنی،بهتر خودت رو بشناسی،با خودت رفیق بشی،خیلی حالت بهتر میشه،نیاز به دوست خواهی داشت،ولی مثل قبل نیستی

کم کم هی میری جلو،بهتر میتونی با مشکلات کنار بیای،بهتر میتونی دنبال راه حل بگردی،بهتر میشی🌼

نمیدونی چقدر دلم میخوهد پیشت باشم،تا جایی که میتونم کنارت باشم،محکم بغلت کنم و زیر ستاره ها،تا خود صبح خیابونارو بگردیم و با هم حرف بزنیم

نمیدونی چقدر دوست دارم از نزدیک ببینمت🙃

ازت میخوام همینطور که تا الان اینقدر خوب مواظب خودت بودی،از این به بعد هم مواظب خودت باشی💛🫂

و در آخر اینکه

         ‌   ‌‌" دوست داری راجع بهش باهم حرف بزنیم؟"

 

IRI

29 دی 1402 ساعت 22:10

نگاه خاله ام که میکنم انگار دارم مادرم رو می‌بینم 

خیلی شبیه همن، خاله انگار دوران جوانی مادرمه🙃

بهش گفتم همینو، گفت چون خیلی دلتنگ مامانمم اينجوری فکر میکنم:(

 

به هر حال اصلا دوست ندارم به خونه خودمون برگردم اخه اونجا خلا مادرم رو حس میکنم ولی اینجا نه

امشب که همین‌جا میخوابم ولی دوست دارم چند روزی حداقل‌ ( حتی بيشتر اگه بشه) خونه خاله بمونم:)

روم نمیشه به خاله بگم که می‌خوام خونه اش بمونم🥲

ولی خيلی دوست دارم هر لحظه به جای عکس مادرم نگاه خاله کنم😇

به نظرتون بگم اینو یا پررویه؟

 

 

 

منتظر

30 دی 1402 ساعت 12:51

سلام

میگن خاله همون مادره ، خیلی اين حرف درسته😇

اینکه همیشه پیششون بمونین فکر نکنم کار درستی باشه به هرحال پدرتونم خیلی دلش میخواد شما کنارش باشین اما میتونین زیاد باهاشون رفت و آمد داشته باشین🤗

ان‌شاءلله که حال دلتون هر روز بهتر بشه🤲🌱

خادم توابین

29 دی 1402 ساعت 20:51

خاک🌱

سلام

من که گوش دادم و هم خودت هم نفس کشیدن و وجودت هم حرفات رو دوست دارم💛💛💛

یا صاحب الزمان ادرکنی(عج)

29 دی 1402 ساعت 23:21

سلام 🖐🌸

دمتون گرم

🙏

خاک🌱

29 دی 1402 ساعت 19:12

نمیدونم از کجا شروع کنم...به کجا تمومش کنم🥺🙂

همیشه دوست داشتم‌ولی دوست داشته نشدم...

همیشه هر وقت کسی به کمک نیاز داشت تا جایی که تونستم و در توانم بود کنارش موندم و کمکش کردم ولی وقتی به یکی نیاز داشتم که صداشو بشنوم چشماشو ببینم و گوششو بده بهم‌تا به حرفام گوش بده..نه اینکه بشنوه فقط ، گوش بده...هیچکس نبود😔🖤

فکر میکردم فقط توی جمع پسرا طرد میشم‌ و از بودنم اذیت میشن..ولی وقتی با دو تا دختر به صورت کاملا اتفاقی آشنا شدم و حرف زدم دیدم نه🙂...فقط پسرا نیستن که باهام حال نمیکنن و منو توی جمعشون راه نمیدن...که حتی دخترا هم نمیتونن راهم بدن‌توی فضای خودشون :)

آره میدونم...الان داری سرزنشم میکنی که واااای با دختر حرف زدی گناه کردی و فلان...ولی من هیجوقت دنبال دختر نبودم و نیستم :) هر دو تاشون هم به صورت کاملا اتفاقی اومدن🙃 نیازی هم به دروغ گفتن نیست...اصلا هم مهم‌نیست که علاوه بر سرزنش بخوای قضاوت کنی🙂...قضاوت کن نوش جونت😊🖤

دروغ چرا...دوست داشتم‌که حرف بزنم...دوست داشتم که ارتباط بگیرم...دوست داشتم از این تنهاییم فاصله بگیرم :)🖤...

دوست داشتم که اگه حسی هست بهش بگم...اگه کاری یا رفتاری یا حرفی یا هرچیزی که بهم حس خوب میداد رو بهش بگم...چرا؟ چون خودم همیشه حس خوب دادم و هیچی نگرفتم..یه جوری باهام رفتار شد که اصلا انگار نیستم🙂 ولی خواستم یه انسان دیگه فارغ از جنسیتش اون حسی که من تجربه کردم رو تجربه نکنه :) چون میدونستم چقدر قلبش خرد میشه و میشکنه :) چون میدونستم چقدر این رفتار بقیه درد داره...

پس تلاش کردم چیزی که بقیه برام بودن برعکسشو برای یکی دیگه بشم...یا یه جور دیگه اگه بخوام بگم چیزی‌که بقیه برام‌نبودن رو من برای بقیه باشم :)🖤

هیجوقت هم از نزدیک ندیدمشون...همش مجازی بود :)

ولی خب توی همون مجازی هم سعی میکردم کمک کنم...اگه حس میکردم حالش بده بهش میگفتم " دوست داری راجع بهش باهم حرف بزنیم؟" خدا میدونه که همین یه جمله چقدر دل آدمو آروم میکنه...چیزی که هیجوقت نشنیدمش..از هیچکس🙂🖤...چرا؟ چون دوستم نداشتن :)... آدم برا کسی که دوستش داره یه کارایی میکنه دیگه..کسیو که دوستش نداری که اصلا برات مهم نیست بگو بره بمیره اصن...برای من همین بود :)🖤

شاید با خودت بگی نوید چرا داری راجع به دختر حرف میزنی؟مگه نمیدونی حرومه گناهه و...

آخه میدونی من هیچ دوست صمیمی و نزدیکی نداشتم :) تا دوره دانشگاهم حتی یک بار هم‌ همکلاسیام بهم نگفتن ما داریم میریم بیرون دور بزنیم...تو هم میای؟ توی مدرسه میفهمیدم که رفتن بیرون و دور زدن و.... بعد که نوبت به تکالیف میرسید میومدن سراغم :)🖤

ولی خب یه دوست صمیمی الان دارم که همکلاسی دانشگاهمه :)... بهش حرفامو میزنم...با یکی آشنا شده عکساشونو دیدم..دختره هم‌خیلی خوب و با حجابه :)...

اون یه بار برام عکس فرستاد ولی من صد بار عکساشونو دیدم و از ته دلم براش ذوق کردم🙂🥹🤍✨️ 

میخواستم اینو بگم که ما پسرا اصلا احساساتمون رو نمیتونیم بروز بدیم...پیش دوستامون که البته من نداشتم یا پیش خانواده... تنها جایی که یه پسر میتونه احساساتشو بروز بده و ضعف هاشو نشون بده پیش یه دختره :) پیش کسی که دوستش داره :)

به دوستم همیشه میگم... میگم همه آدما به یه آدم دیگه نیاز دارن که پیشش ضعیف ترین آدم دنیا باشن :)🙂

حالا اگه باشه میتونی پیشش ضعیف ترین آدم دنیا باشی و حرفاتو بهش بزنی و اگه نباشه شب به جاش هست :)))) گریه های زیر پتو بدون صدا...گریه های پشت بوم..حرف زدن با آسمون و ماه🙃🖤✨️

ما پسرا وقتی از چیزی خوشمون بیاد نمیگیم...ولی من به دوستم گفتم...داداش هربار عکساتونو باهم میبینم عشق میکنم :) وقتی میبینم تو دوستش داری اونم دوستت داره حالم خوب میشه🥹

چرا؟

آدم یه سری چیزا رو از بودنش درک میکنه...مثل داشتن یه وسیله یا یه خوردنی یا یه آدم...ولی یه سری چیزا رو از نبودنش درک میکنه... مثلا من میتونم درک کنم که اگه یکی باشه که دوستش داشته باشی...و در مقابل اون هم تورو دوستت داشته باشه خیلی قشنگه :)))) من همیشه دوست داشتم‌ولی دوست داشته نشدم...خیلی حس بدیه..خیلی :)‌ پس میتونم درک کنم که اگه یکی باشه که واقعا و از ته دل دوستت داشته باشه چقدر حس قشنگی داره :)))🙂🖤✨️

گفتم هیجوقت دنبال دختر نبودم و نیستم :) اون دو مورد هم کاملا اتفاقی بود :) ولی خب بهم ثابت کرد که نه تنها پسرا بلکه دخترا هم همین‌حس رو به من دارن :)))

میدونی...اصلا انگار جزو آدما حساب نیستم😄💔😊🖤

هیچکس کنارم نبود...همیشه هروقت به کمک کسی نیاز داشتم به جای اینکه بیاد کنارم وایسته روبروم وایستاد و سرزنش کرد :) هرچقدر خواستم نشون بدم که بابا منم قلب دارم‌منم دل دارم...منم احساس میکنم منم دلم میشکنه...فقط بیشتر درک نشدم‌و بیشتر تنها شدم :)))🙂🖤✨️

کسایی که به پیامام جواب میدادن...مثل نکو...منتظر...مستانه... میگفتن بیا حرف بزن ما گوش میدیم بهت :)‌...‌ ولی من دیگه باور ندارم :) به هیچیِ آدما باور ندارم...آره...میترسم...من میترسم از اینکه بخوام حرف بزنم و بعدش سرزنش بشم یا مقابلم وایستن :) چون دیگه خسته شدم...نمیتونم :) تحملم تموم شده...من صبورم..خیلی هم صبورم ولی دیگه نمیتونم تحمل کنم...اگه کسی باهام بد رفتار کنه شاید قبلا هیچی نمیگفتم و میریختم‌ تو خودم‌و بعدا با گریه کردن خالیش میکردم ولی الان دیگه واقعا نمیتونم🙂🖤

اگه اینجوری بشه مثل بچه ها میشینم همونجا گریه میکنم :)... آره درست داری با خودت فکر میکنی...من ضعیفم...خیلی هم ضعیفم :)

قوی بودنم تموم شده...😄🖤

داشتم میگفتم :)...به دوست صمیمیم که الان باهم دانشگاهیم گفتم...گفتم که واقعا خوشحالم که اینجوری میبینمش :)... بهشم گفتم اگه از حسادت بود بهت نمیگفتم که چقدر خوشحالم برات🙃✨️

چقدر خوشحالم که یکی هست که دوستت داره...آخه من اصلا نمیدونم دوست داشته شدن چه شکلیه ولی هرچی هست خیلی خیلی خیلی خیلی قشنگه🙂🤍✨️ پس برات خوشحالم :)🤍✨️

اولشم گفتم نمیدونم از کجا شروع کنم به کجا تمومش کنم...حرف زیاده :) خیلی هم زیاده :) توی تموم طول نوشتن این متن گلوم پر بغض بود :) ولی خب اشکم نیومد...آخه امروز یه بار گریه کردم..شاید شب بازم گریم اومد :)))

بذار اینجوری تمومش کنم که...

شاید یه شب که آسمون خیلی قشنگ بود...ماه کامل داشت نور میداد به شبِ تیره و روشنش میکرد :) شاید یه شب که ستاره ها خیلی قشنگ بودن...قشنگ تر از همیشه :)🖤✨️

یه شب واسه همیشه رفتم😊...همه چیزو گذاشتم و بی سر و صدا رفتم :) رفتم یه جای دور..شاید پیش خدا :) اونجا بشینم کنارش براش تعریف کنم همه چیزو :)🙂 بهش بگم که بنده های تو چقدر بی رحمن :)

اشکم اومد😄🖤✨️ خوبه :) یعنی هنوز اونقدر دلم سنگ نشده :)

همین :) حرف تو دلم‌زیاده :) خیلی زیاد :)

ولی خب این متن باید یه جایی تموم بشه دیگه🙂🖤

من فقط خواستم مهربون باشم..دل نشکنم..اذیت نکنم..آزار نرسونم...ولی خب نمیدونستم وجود و نفس کشیدن و بودنم خودش باعث همه آزار و اذیت هاست😊🖤 

میگه..

خواب نمیبرد مرا...یار نمیخرد مرا

مرگ نمیدرد مرا...آه ، چه بی بها شدم :)

همین :)...

 

نوید :)

یا صاحب الزمان ادرکنی(عج)

29 دی 1402 ساعت 23:19

سلام🖐🌻

داداش ما اینجا سرتا پا گوشیم برای شنیدن حرفاتون 

اگه این وسط کمکی هم از دستمون بر بیاد دریغ نمی کنیم اگر هم نه خوشحال  می شیم که ما رو قابل بدونید و باهامون حرف بزنید 

دمتون گرم🙏

منتظر

30 دی 1402 ساعت 11:47

سلام آقا نوید عزیز

آقا نوید نه تنها قضاوتتون نمیکنیم بلکه به اندازه‌ای درکتون میکنیم که با کلمه به کلمه‌ی حرفاتون گریه کردم...🙃

شما نه تنها ضعیف نیستین اتفاقا خیلیم قوی هستین ، قوی هستین که شکستین اما دلتون نمیاد یکی دیگه بشکنه🕊
قوی هستین که خودتون زخم خوردین ولی میخواین مرهم زخمای آدما باشین🌱
بله آقا نوید شما خیلی قوی‌تر از خیلیا هستین ولی متأسفانه خودتون رو دست کم میگیرین همش🥀

باور کنین میفهمیمتون و قصد و نیتی جز رفاقت با شما نداریم
یه بارم به ما اعتماد کنین قول میدم پشیمون نشین به لطف خدا🙃❤️‍🩹

آقا نوید بودن شما رحمت و نعمت خداست و هرکسی دیدگاهش غیر این باشه احتمالا خودش بیماره حتی اگر تعدادشون هزاران هزار نفر باشه🖤
من که در وجود شما یه نویدی میبینم که خیلی خاصه خیلی بااستعداده و مطمئنم اگه بخواد چنان میدرخشه که نورش به لطف خدا روشن کننده‌ی تاریکی‌ها باشه 🌙🥰

آقا نوید لطفا یه بار هم با خودتون دوستی کنین به جای همه❤️‍🩹

ܩܢܚࡅ߳ߊ‌ࡅ߭ܘ

30 دی 1402 ساعت 13:20

سلام داداش نوید 

باور کنید دوست ندارم حرف تکراری بزنم 

چون می‌دونم براتون خسته کننده ست و باور ندارین 

اما ما با کسی تعارف نداریم اگر نخواهیم گوش بدیم تایید نمی‌کنیم یا بی تفاوت عمل میکنیم. ما مجبور نیستیم پاسخت رو بدیم پس کاملا دلی هست. این بی اعتمادی که داری ماحصل اتفاقاییه که برات افتاده ولی منطقی که نگاه کنی نباید تعمیم بدی . یعنی صد نفر هم بهت بد کرده باشند باز امیدی هست صد و یکمین نفر متفاوت باشه :) 

خلاصه برای ما عزیز هستید همین که این سایت رو قابل میدونی پیام میزاری خودت رو تخلیه می‌کنی خیال ما رو راحت میکنه 

 

تمرکزت رو روی نقاط مثبت بزار هر چند کم. بهانه برای ناامیدی زیاده 

اگر روی عزت نفست کار کنی خوبه 

معلومه که نیت بدی نداری ولی شما الان احتمال وابستگیت به ی جنس مخالف زیاده ولی نگران هستیم آسیب بخورید .ادما چند رو دارن. ممکنه وابسته ت کنن بعد بزارن برن . مراقب خودت باش ...

IRI

29 دی 1402 ساعت 14:00

امروز یهویی یه فکری به سرم زد که خودمو نجات بدم!

پدرم که آمد دنبالم بعد آزمون، گفتم منو ببره خونه اون خاله ام که بچه نداره.

اولش مخالفت کرد و گفت خونه خودمون بمون بهتره و...

ولی اصرار کردم و قبول کرد و الان خونه خاله هستم:)

اينجا می‌مونم تا دختر دایی و زندایی از خونه مون برن، اونموقع برمیگردم خونه خودمون. چون اصلا اونا آمده بودن کنار من تا تنها نباشم و... به نظرم همین امروز یا فردا میرن خونه خودشون!

اینجوری دیگه مجبور به گناه نیستم و هم کنار خاله هستم. تا اینجام باهم درد ودل میکنیم و حرف دلمون رو بهم ميگيم تا غصه هامون کمتر بشن و حالمون بهتر بشه:)

 

یا صاحب الزمان ادرکنی(عج)

29 دی 1402 ساعت 22:48

سلام🖐🌻

دمت گرم 👏👏

neko

29 دی 1402 ساعت 12:14

به IRI:

سلاامممم

مارو که اصلا ناراحت نکردی،اینطور فکر نکن💛

برایاون مسئله دیگه هم،فک  میکنم چون هگحواست نبوده مشکلی نداره،ولی حتما از مرجعت بپرس

اگر بازم خواستی حرف بزنی بیا حتما،اصلا باعث ناراحتی نیستی و دوست داریم تو و هرکسی که نیاز به حرف زدن داره اینجا پیام بزاره🌼

مواظب خودت باش💛🫂

neko

29 دی 1402 ساعت 00:20

به IRI:

سلامممم

خداروشکر حالت بهتره

ان‌شاءالله همیشه موفق باشی،خیلی خوبه میخوای امتحان هارو شرکت کنی و بعد هم برای کنکور بخونی

هر وقت خواستی اینجا پیام بزار

مواظب خودت باش عزیز🫂💛

IRI

28 دی 1402 ساعت 21:52

الان که فکر میکنم میبینم این روزا چقدر گناه کردم!

از رنجوندن خانواده ام و شما با حرفام گرفته تا دیدن و تماس فیزیکی با نامحرم!🤦

برای اولی از شما عزیزان طلب حلالیت دارم و امیدوارم منو ببخشید 

اما برای دومی نمیدونم چه کار کنم تا بخشيده بشم😓

اصلا حواسم به این چیزا نبود و بی توجه به این موضوع با اقوام نامحرم رفتار میکردم😑

مخصوصا با زندایی و دختر دایی خیلی این گناه رو مرتکب شدم، چون توی خونه خودمون بودن مدام بی حجاب از جلوم رد میشدن 😫 

بدجور پشیمونم و دلشوره عجيبی گرفتم و نگرانم 😱

خدا منو می‌بخشه؟

برای اینکه دیگه این گناه تکرار نشه چه کار کنم😟

 

منتظر

29 دی 1402 ساعت 12:13

سلام

توبه کنین ، از خدا طلب بخشش کنین و ازین به بعد حواستون باشه که چیکار میکنین🙂

ارتباط خودتون رو محدودتر کنین و خودتون رو با درس و اینجور چیزا مشغول کنین که خودکار این اتفاق بیوفته🌱

قبلا که داشتین این مسیر رو میرفتین، الانم همون رو ادامه بدین ولی تندی نکنین پرخاش نکنین، با گفت‌گو و توضیح عقایدتون پیش برین ، کم کم اونها هم میپذیرن🌙

موفق باشین 

IRI

28 دی 1402 ساعت 16:44

سلام 

به حرفاتون خیلی فکر کردم و به نظرم رسید که دیگه بی قراری و ضجه کافیه! به اندازه ای به قول شما خالی بشم این چند روز گریه کردم و غصه خوردم

هرچند هنوز و احتمالا تا آخر عمر قلبم از غصه مادرم ناراحت خواهد ماند 

اما کارهای مهم تر و مفید تری هست که باید انجام بدم...

تصمیم دارم از اين به‌ بعد به جای حسرت خوردن نداشتن مادر، حضورش رو در قلبم حس کنم💗

امیدوارم بتونم با اعمالم مایه سرافرازی مادرم بشم:)

البته علاوه بر حرفای شما، تکرارشونده با لحن دیگری توسط اطرافیانم به خصوص دختردایی باعث شد این تصميم عاقلانه رو بگیرم (این‌قدر حرفاتون عین هم بود که گاهی شک می‌کردم نکنه باهم هماهنگ کردید!!!)

ديروز وقتی داشتم عکس مادرم رو نگاه می‌کردم، یهو دختر دایی آمد کنارم نشست و گفت : عمه به گریه تو نیاز نداره ، موفقیتت بیشتر مادرت رو خوشحال می‌کنه؛ اصلا حواست هست آزمون داری آخر هفته؟ آزمون قبلی هم که اصلا ندادی:/ اينجوری پیش بری آینده خودتو خراب می‌کنی...

گفتم: برام مهم نیست، اصلا من آینده ای که توش مادر نداشته باشم نمیخوام و ناخودآگاه بغضم ترکید 😥

گفت: تو حق داری غصه بخوری، حق داری گریه کنی ولی حق نداری دیگه تلاش نکنی و آینده خودتو خراب کنی... مادرت دوست داره خنده تو رو ببینه نه اشک‌تو:(

به خدا ما همه ناراحتیم ، تنها چیزی هم که میتونه مارو خوشحال کنه موفقیت تو هست، مطمئن باش مادرت هم همينو میخواد، پس خودخواه نباش و به خاطر مادرتم که شده تلاش کن تا موفق بشی، باشه؟

و ازم خواست قول بدم که تلاش کنم تا موفق بشم؛ منم قول دادم 🤝🏻

منم در حال عمل به قولی هستم که بهش دادم و فردا در آزمون شرکت می‌کنم...🤞

بعد از تحلیل آزمون مجدد طبق برنامه برای کنکور سراسری تلاش می‌کنم...😇

 

 

 

ܩܢܚࡅ߳ߊ‌ࡅ߭ܘ

29 دی 1402 ساعت 10:16

این عقلانی ترین راهی هست که میشه رفت 

موفق شدن برای جبران زحمات مادرتون که الان هم شاهد شما هستن 

خوشحال کردن پدرتون و امید به زندگی در ایشون هم با موفق شدن شما بالا خواهد رفت 

انشالله که بتونید و روحیه تون رو حفظ کنید 

🌹🌹🌹🌹✨✨✨

neko

28 دی 1402 ساعت 00:43

ممنون از همه ادمین ها که زیر متن ها پیام میزارن🙏🏼

خداقوت

غدیر خون

28 دی 1402 ساعت 17:53

سلام به شما برادر نکوی عزیزم، امیدوارم حالتون عالی باشه، خواهش میکنم شما لطف دارید و بزرگوارید، همچنین من از شما تشکر میکنم که همیشه با حضورتون در سایت به بچه های عزیز سایت همیشه روحیه و انرژی میدید، ان شاء الله که خداوند پاسخ محبت ها تون رو با سلامتی و عاقبت به خیری تون بده. 😊🙏💐❤️️🤲🌱

neko

28 دی 1402 ساعت 00:41

به IRI:

سلام

خوشحالم حالت بهتره،خداروشکر

فقط یادت باشه اگر نیاز به استراحت داری،استراحت کن،به خودت فشار نیار،وقت بزار برای خودت،با این اون حرف بزن،اگر نیاز بود برو مشاوره

ان‌شاءالله به جاهای بزرگ برسی

مواظب خودت باش عزیز🫂💛

IRI

27 دی 1402 ساعت 21:21

قلب من به خاطر از دست دادن مادرم غمگینه و دلم پر تب و تابه و جگرم از شدت غصه میسوزه...🖤

اما دیگه بیش ازین فرصت سوزی نمی‌کنم!❤️‍🩹

با این‌که مدتی از حال و هوای درس دور بودم، به تلاش خستگی ناپذیر ادامه میدم تا به نقطه ای برسم که باعث افتخار مادرم بشم و واقعا باقیات و صالحاتش بشم❣️

مثل همین چند روز تا آخر عمر برای شادی روح مادرم قرآن می‌خونم و همراه هر نماز، یک نماز قضا هم به نیابت ازش به جا میارم 💝

امیدوارم بتونم این‌جوری باعث آرامش روح مادرم بشم و ازم راضی باشه❣️

آوای ضربان قلبم تا آخر عمر: آه مادر، آه مادر،آه مادر ❤️‍🔥

اميدوارم روزی که از این دنیا میرم بیاد بهم بگه: سلام پسرم...💖

 

🔻از همه شما دوستان عزیز به خاطر این چند روز باهام ابراز هم‌دردی کردید خیلی ممنونم🙏

امیدوارم هیچ وقت غم و غصه سراغ تون نیاد و همیشه شاد و موفق باشید.💛

 

 

 

ܩܢܚࡅ߳ߊ‌ࡅ߭ܘ

28 دی 1402 ساعت 11:03

ان شاءالله خدا  از این پس سایه عزیزان تون رو مثل پدر از سرتون کم نکنه و‌دیگع داغ عزیز نبینید 

واقعا این مرگ ها نشون میده این دنیا ابدی نیست و باید به فکر ساختن اون دنیامون باشیم .. 

روحشون شاد 💐💐

 

neko

27 دی 1402 ساعت 16:59

به یا ستارالعیوب و:

سلام

چرا یادم بره😁💛

 

به IRI

سلام

از تو و همچنین نوید🌱 ممنونیم که مارو قابل میدونین اینجا حرف میزنین💛

به نوید🌱:

سلام

قبلا هم گفتم الانم میگم مزاحم نیستی

و بدون که میتونی خوب بشی،بیشتر به جای چرا اینطور بودن،به چطور بهتر شدن فکر کن

روی راه حل ها تمرکز کن،مطمئنم میتونی از پس مشکلات بربیای💛

 

مواظب خودتون باشید🫂💛

 

غدیر خون

27 دی 1402 ساعت 20:40

🙏🙏🙏❤️️❤️️❤️️💐💐💐

IRI

27 دی 1402 ساعت 08:51

آغوش بقیه هرچقدر هم گرم باشه، آرامش مادرانه نداره...💔

خاله و دایی و زندایی و دختر دایی و حتی پدر هیچ کدوم نمیتونن مثل مادر باشن😭

 

کاش فقط یه بار دیگه میدیدمش، فقط یه بار...

منتظر

27 دی 1402 ساعت 15:53

سلام

هعییییی واقعا دردناکه و درست🙃❤️‍🩹

یادتونم نره که هیچکسم به اندازه‌ی مادر مشتاق دیدن حال خوب و خوشبختی و موفقيت بچه‌اش نیست🌱

هیچ مادری نمیمیره🕊

روح و قلبش همیشه کنار بچه‌هاشه و میبینتشون😇

حواستون باشه🖇

خاک🌱

26 دی 1402 ساعت 19:43

https://rozmusic.com/%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF-%D8%B1%D8%B6%D9%88%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D8%B4%D8%AA%D9%87.html

الله :)

درسته خیلی وقته ازت دورم :)💔

ولی یادته اون شب؟ پشت بوم؟ آسمون؟...

گفتم اگه دوستم داری یه نشونه بفرست..فرستادی :)...جملم تموم‌نشده بود فرستادی :)💫

گفتم این قبول نیست..اتفاقی بود یکی دیگه بفرست :)))) بازم تا جملم تموم نشده بود فرستادی🙂❤️‍🩹💫

نمیدونم هنوزم دوستم داری یا نه :)...

ولی تورو به همون شبمون...تورو به شنیدن صدام اون شب :)...تورو به همون لحظه ای که فقط صدای منو شنیدی...

نجاتم بده...🥹

من دیگه نمیتونم بیشتر از این دووم بیارما :)🥹

خیلی تنهام..کمکم کن :) میدونم ازت خیلی دورم ولی تو که بهم‌نزدیکی😔🥺❤️‍🩹

عاشق خوبی‌نیستم...ولی تو عاشق خوبی هستی :) اونی که عاشقشیو ول نمیکنی...برعکس منی که ولت کردم 😔🖤

بلد نیستم باهات چجوری حرف بزنم...نمیدونم چی بگم...کلمات رو پیدا نمیکنم :).. میشه خودت بشنوی🥹 من دیگه حرف زدن بلد نیستم🥹🖤 هرچقدر خواستم خوبی کنم بدتر شد :) هرچقدر دوست داشتم همونقدر ازم بدشون میومد :)❤️‍🩹

دیگه کمتر حرف میزنم...جز مواقعی که نیازه :) 

ولی اگه یه چیز مونده باشه بینمون...همون شبه :)

تورو به همون شب......🥹

(( اینجام که میام حرف میزنم..چون خیلی تنهام‌:)

آره بچه ها من‌تنهام از تنهایی میام اینجا حرف میزنم :)... سرتون رو درد میارم :) ولی خب چقدر توی نوت گوشی‌ بنویسم؟🙃 ))

 

خدا...میدونم هیچکس دوستم نداره...ولی خب..میگن تو با بقیه فرق داری :) تنها چیزی هم که مونده بینمون همون شبه :)...

پس تورو به همون شب........🙃❤️‍🩹

 

ببخشید بچه ها🥲😞...اگه اذیت شدید از خوندن این متن🥲

مراقب خودتون باشید :) خدانگهدارتون باشه :)🙂👋🏼

ܩܢܚࡅ߳ߊ‌ࡅ߭ܘ

27 دی 1402 ساعت 10:35

سلام داداش نوید 

باز هم بنویس و راحت باش بزار برون ریزی اتفاق بیفته 

یکی دوتا  کلیپ  می‌خوام تفدیمتون کنم که روحتون اوج بگیره این موسیقیا شاید شرح حال باشه ولی حالت رو خوب نمیکنه اتفاقا 

لذا این رو‌گوش کن تاحالا به سه نفر در عمرم فرستاادم و هر سه نفر تغییر عجیبی احساس کردن دلشون نرم شده 

رحمان یا رحمان

الله الله 

نیازی به معذرت خواهی هم نیست . حضورتون سبز 🌱🌱🌱

الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»؛

«همان کسانی که ایمان‌ آورده‌اند و دل‌هایشان به یاد خدا آرام می‌گیرد. آگاه باشید که دلها فقط به یاد خدا آرام می‌گیرد.💖💖💖💖

 

یا ستار العیوب و

26 دی 1402 ساعت 18:49

سلام مجدد😇

دوست عزیزم IRI؛ نبینم دیگه زیاد غصه بخوری ها😠البته یه مقدارش طبیعیه وکاملا درکتون می کنم؛ اما از یه بعد دیگه حتما به زندگی ات‌ برگرد؛ فکر نکن ما با کردن همه چی نیست ونابود می گردد بلکه بالعکس دیگه مادر شما بیدار شد؛ حقایق براش کاملا آشکار گشت ومن بعد فقط زندگی تو زندگی او هم محسوب می گردد؛ دیگه نفس های او در نفس های توست....تو با هر نفسی که می کشی زندگی مادرت ادامه می یابد...او با هدایت تو وضعش در آن دنیا بهتر می گردد...فقط اینو بدون؛ مادران چه در حیاتشون وچه در مماتشون همیشه هوای بچه هاشون رو دارند واز این به بعد بیشتر مراقب تو است....زنده و پاینده باشی که بهم دلداری دادی☺️

به داداش عزیزم نکوجان؛ ممنونم از شما که هنوز بنده حقیر رو از یاد نبردین؛ دایم دعا گوی دوستان عزیزم هستم....

به مدیر عزیز منتظر؛ معذرت میخواهم که ناراحتتون کردم اگه ناراحتی داداش عزیزIRI رو نمی‌دیدم هرگز با این حرفم ناراحتتون نمی کردم ولی دیگه دلم نیومد بیش از این سکوت کنم....شما بانو منتظر خودتون تو این زمونه واقعا قابل افتخار هستید ودر نظر من منتظر واقعی بقیه الله....

منتظر

27 دی 1402 ساعت 12:42

سلام و نور

سلامت باشین ان‌شاءلله🌱

خدا بهتون صبر بده، امیدوارم که شما عمر طولانی و پر از عزت و سلامتی داشته باشین و باقیات صالحات عالی برای مادرتون باشین که الحمدلله هستین🤲😇

سلامت باشین شما همیشه به من لطف دارین 🙏💐

نظر کرده‌ی اهل‌بیت علیه السلام باشین ان‌شاءلله🤲🥲

موفق باشین 

IRI

26 دی 1402 ساعت 13:56

از همه دوستانی که توجه میکنن و ابراز همدردی دارن ممنونم

ان شاءالله هیچ وقت داغ نبینید...

ان شاءالله در کنار خانواده خوش و خرم زندگی کنید و موفقیت تون روز افزون باشه:)

غدیر خون

26 دی 1402 ساعت 20:22

🙏🙏🙏🖤🖤🖤🤲🤲🤲

IRI

26 دی 1402 ساعت 13:54

سلام یا ستار العیوب 

خدا مادرتون رو بیامرزه

رنجی که شما تا الآن تحمل کردید قطعا خیلی زیاده و حسرتی که می‌خورید واقعا شدیده! امیدوارم خدا اجرتون بده برای این صبر:)

 

neko

26 دی 1402 ساعت 13:43

به یا ستار العیوب و:

سلام

خوبی برادر؟

خوش برگشتی💛

neko

26 دی 1402 ساعت 13:41

به IRI و نوید🌱:

سلام به هردوتاتون

ادمین مستانه حرفای خوبی گفتن

هر وقت هم خواستید بیاید اینجا حرف بزنید

ما پشت شما هستیم

مواظب خودتون باشید💛🫂

غدیر خون

26 دی 1402 ساعت 20:21

🙏🙏🙏❤️️❤️️❤️️

یا حیدر کرار

26 دی 1402 ساعت 13:24

به IRI

شاید وضعیتی که الان توش هستین رو نتونیم کامل درک کنیم

ولی مطمئنیم که اگر حال الانتون ادامه دار باشه فقط موجب ناراحتی مادرتون میشه ، عجله ای هم نیست به هر حال بهبود این غم ها زمان بره

ولی تا خودتون نخواین شرایط تغییر نمیکنه

مراقب خودت باش داداش

یا علی💚

غدیر خون

26 دی 1402 ساعت 20:20

🙏🙏🙏❤️️❤️️❤️️

یا ستار العیوب و

26 دی 1402 ساعت 11:17

به IRI 

سلام داداش عزیز؛ باز خدا رو شکر کن که تو مادرت رو دیدی واغوش گرمش رو چشیدی!!! اما خیلی ها هستند که در بدو کودکی یا حتی شیر خوارگی مادرشون رو از دست میدن؛ مثل خودمن که هیچ وقت آغوش گرم مادرم رو یادم نمیاد چون خیلی نوازد بودم که بیمار شد وعمرش رو به شما داد....ولی چاره چیست داداش؟؟؟ من هی بنشینم وغصه خورم وبرایش‌ گریه کنم؟؟؟.مگه مشکلی از معضلات حل میشه؟؟؟ دنیا داداش ادامه دارد وبا اموات چه نزدیکانمون وچه افراد فامیل و آشنا نمی تونیم به حیاتمون ادامه ندیم ودلسرد بشیم....نذاریم شیطان 😈 ایمانمون رو نشانه بگیره!!! به جای این مسایل فقط غم واندوه با نشاط زندگی مون رو ادامه بدیم وبرای آنها تا می تونیم با اعمال خیرمون صواب جمع آوری کنیم واین یادمون باشه که حتما یه روزی ما هم به آنها در صورت دوست داشتنشون ملحق خواهیم شد....زنده باشی داداش عزیزم...

 

منتظر

26 دی 1402 ساعت 18:25

سلام

با اینکه از دیدن پیامتون بعد مدت‌ها خوشحال شدم ولی محتوای پیامتون عمیقا ناراحتم کرد🙃

خدا مادرتون رو رحمت کنه ان‌شاءلله که هم‌نشین اهل‌بیت علیه السلام باشن ، هم مادر شما هم مادر برادرمون IRI و هم همه‌ی مادرهایی که از دنیا رفتن🤲🥲

خدا بهتون همونطور که تا الان صبر داده ازین به بعد هم صبر بده🌱

ان‌شاءلله که مادرتون بخاطر داشتن پسری مثل شما خوشنوده🕊

ان‌شاءلله جزو زمینه‌سازان ظهور و ۳۱۳ یار صاحب الزمان باشین😇🤲

موفق باشین 

عهد میبندم روزی لازمت بشم

26 دی 1402 ساعت 04:22

سلام و عرض ادب خدمت همه رفقای عزیزم خیلی مختصر و کوتاه حرفمو بزنم من برای نمیدونم چندمین بار توبه کردم و استارت پاکی رو از الان زدم تو رو خدا هر موقع این پیام منو دیدید واسم دعا کنید همین لحظه دعا کنید که انشالله توبه نشکنم . خدا به دلهای قشنگتون صفا بده قربون همتون ❤️

منتظر

26 دی 1402 ساعت 16:04

سلام

درود به شما 😇🙌

روزهای اول هرچقدر محکم‌تر قدم بردارین ، روزهای بعدش براتون راحت‌تر میشه👍

حتما از عوامل تحریک خودتون دوری کنين💯

روش ترک رو بخونین و سعی کنین که مو به مو اجرا کنین🤝

و توکل به خدا داشته باشین و از خودش یاری بخواین🥲

شما ميتونین شک نکنین😎

به شرط لیاقت حتما دعاتون میکنیم🌱

پاکیتون ابدی 

IRI

25 دی 1402 ساعت 20:55

من ديگه نابود شدم و نیستم 

منتظر

26 دی 1402 ساعت 13:22

سلام

متوجهم که این داغ خیلی بزرگه و طول میکشه تا یکم آروم بشين🌱

پدرتون که داره حال بد شما رو میبینه پس چی؟؟ نمیخواین یه ذره هم به فکر پدرتون باشین؟؟ داغ از دست دادن والدین خیلی بزرگه ولی سخت‌تر از اون دیدن غم و ناراحتی فرزند برای پدر و مادره🙂❤️‍🩹

پدرتون که وجودش رو لمس میکنین و مادری که داره نگاهتون میکنه با دیدن این حالتون خیلی بیشتر از شما دارن درد میکشن🙃🍂

میدونم سخته و همچین توقعی نداریم که جوری برخورد کنین که انگار نه انگار ولی لطفا سعی کنین حالتون رو خوب کنین ، اگه به روانشناس مراجعه کنین که خیلی عالی میشه🕊

IRI

25 دی 1402 ساعت 20:51

سلام یا حیدر کرار

اتفاقا اطرافیانم هم چند باری بهم گفتن که درس بخونم و حتما دوباره هم میگن

ولی من ديگه هيچ رمقی نمونده برام که برم درس بخونم!راستش یه بار رفتم سر کتاب ولی این‌قدر گریه کردم که کتاب از اشکام خیس شدآخه تا بازش کردم چهره مادرم رو دیدم😭

ܩܢܚࡅ߳ߊ‌ࡅ߭ܘ

26 دی 1402 ساعت 12:34

در این شرایط شما تمرکز نداریذ و بی رغبتید 

فقط باید استراحت روانی کنید و از محرک های استرس آور دور باشین 

وقت برای درس همیشه هست 

فعلا اولویت خوب شدن  حال دله..

 

 

IRI

25 دی 1402 ساعت 20:41

خاک برو خداروشکر کن که در شرایط من نیستی

قدر داشته هات رو بدون و تا برات حسرت نشدن ازشون برای بهتر زندگی کردن استفاده کن. قبل از این‌که مثل من زندگیت تموم بشه...

 

من هربار که به این فکر می‌کنم دیگه نمیتونم مادرمو ببينم، ميميرم و زنده میشم!

امیدوارم هیچ وقت این حال منو درک نکنی!

 

 

 

 

ܩܢܚࡅ߳ߊ‌ࡅ߭ܘ

26 دی 1402 ساعت 12:33

هر چی بگیم ازتلخیش کم نمیکنه 

همه چیز در این دنیا راهکار داره جز مرگ اطرافیان 

لذا داداش نوید بایذ قدر بدونه سلامتی شو، زندگی میتونست بدتر باشه 

در مورد شما هم باید روی تاب آوری تون کار کنید ، دچار شوک و سوگ  شدید ، فقط زمان می‌تونه ارومتون کنه تا بپذیرید 

روح مادرتون شاد. الان ایشون شما رو میبینن و  دوستتون دارن 

به نظر من هیچ مادری نخواهد مرد... متوجهید که ؟!🥰

🌹🌹🌹

خاک🌱

25 دی 1402 ساعت 20:06

IRI

کاش من به جای مادرت که از دنیا رفته میمردم :)

اینجوری حداقل یه مادر پیش پسرش میموند :)❤️‍🩹 یه پسرم مادر داشت هنوز :)

من ولی بمیرم اتفاقی نمیوفته...کاش میشد اون زنده بشه من بمیرم به جاش :)

 

ܩܢܚࡅ߳ߊ‌ࡅ߭ܘ

26 دی 1402 ساعت 12:31

هرکسی در جایگاه خودش عزیزه 

شما هم پسرکسی هستید . حتی اگر فکر کنین براشون عزیز نیستید دل بستگی وجود داره و اگر طوری تون بشه مادر پدرتون از پا می افتن 

به جای آرزوی مرگ ، سعی کنید با برطرف کردن افسردگی تون زندگی کنید 

علایم افسردگی در شما خیلی حاد شده داداش نوید 

من به عنوان ی خواهر که تحصیلاتم مرتبط با روان شناسی هست می‌خوام به من اعتماد کنی 

اگر دارو خوردی و‌جواب نگرفتی ناامید نشو. 

دارو کنار مشاوره جواب میده . لطفا در اسرع وقت نوبت بگیر 

🌱🌿🌿 ورژن نوید سر حال و دوست داشتنی و جذبه دار بشو‌

 

neko

25 دی 1402 ساعت 18:45

به IRI:

🫂

IRI

25 دی 1402 ساعت 16:00

سلام ای مادر

چشمامو ببین 

اشکامو ببین 

میشناسی منو؟ پسرتم!

از غمت هرچی که بگم کمه 

شبا ساکتم ولی بیدارم 

بین هر نفس اشک میریزم

داغ غمت داره آتیشم میزنه

چرا یهو رفتی؟ 

تو که جوون بودی!

هیچ راهی نداشت بمونی؟

چرا هیچی نمیگی؟ یه حرفی بزن...

 

⬛ نمی‌ذارن برم سر مزار مادرم و منم اينجوری با عکسش حرف میزنم 😭

منتظر

25 دی 1402 ساعت 21:20

میدونم هیچ کلامی نمیتونه آرومتون کنه ، میدونم که چقد غم بزرگی رو دارین تحمل میکنین😔🖤

واقعا سخته خیلی سخته میفهمم🥺

اما داداش بخاطر مادرتون که بزرگترین آرزو و خواسته‌اش حال خوب و پیشرفت شما بود ادامه بدین تا باعث شادی مادرتون بشین🌱

مامانتون باور کنین که شما رو میبینه🥲🕊

neko

25 دی 1402 ساعت 13:38

به نوید🌱:

سلام

من بعضی موقع ها میگم چرا من فلان اتفاق برام افتاد،چرا الان تمایل به همجنس دارم

ولی بعد یاد حرف دوست میوفته که کلیت حرفش این بود:

اگر من این همه سختی نمیکشیدم،خیلی چیزارو متوجه نمیشدم،نمیتونستم قوی تر ادامه بدم

و خب راست میگه

اصلا تو جومونگ،برای ساختن شمشیر نشکن،هی میسازن ولی موفق نمیشن،شمشیره دووم نمیاره،دوباره همونارو استفاده میکنن برای دفعه بعدی،انقدر این پروسه رو تکرار میکنن تا بهترین مواد برای سخات پیدا بشه

اون موقع یه شمشیری ساخته میشه که توی جنگ بهترینه،چرا؟چون بیشتر سختی دیده،اب دیده شده،بهترین شده

اینو بدون اگر بخوای اون شمشیر خوبه بشی،باید اول سختی هارو ببینی و ادامه بدی

مطمئن باش هم میشه که بشی،باید روی خودت کار کنی هربار شکستی بازم خودتو جمع کنی و از اول بسازی

مواظب خودت باش💛🫂

neko

25 دی 1402 ساعت 13:13

به IRI:

سلام

نمیدونم چی بگم

امیدوارم حالت بهتر بشه

و میدونم امکانش هست

مواظب خودت باش🫂💛

یا حیدر کرار

25 دی 1402 ساعت 12:21

به IRI

داداش این مصیبت رو بهت تسلیت عرض میکنم🖤

انشاالله که روحشون قرین رحمت الهی قرار بگیره

 

اسمتون رو تو بخش همکلاسی هم دیدم قبلا 

هر وقت حالتون بهتر شد پر قدرت برگردین 

منتظرتونیم🫂

خاک🌱

24 دی 1402 ساعت 23:59

دلم گریه میخواد :) گریم نمیاد :)

دلم بغل میخواد :) بغل ندارم :)

:)))))

هیچکس دوستم نداره :)...هیچکس نخواست :)

دیوونه شدم دیگه :)...دیوونه و روانی مگه شاخ و دم داره؟ :)❤️‍🩹

اگه امشب بمیرم...با اینکه میدونم سرنوشت آخرتم عذابه...

ولی از خدا میخوام بذاره یه کم آسمونشو بچرخم :) قشنگی ببینم...رنگاشو ببینم..نقاشی خدا رو ببینم :) بعدش بریم هرجا خدا راضی میشه ازم :) بگو ته جهنم باشه :) خدا راضی باشه من راضیم :)

ولی قبلش بذاره سحابی و چیزای قشنگ ببینم :)

دیوونه شدم دیگه :)..‌

روانیِ قرصی :)))))❤️‍🩹

منتظر

25 دی 1402 ساعت 11:27

🙂❤️‍🩹

میدونم حس حضور و آغوش یه آدم واقعی خیلی متفاوته از مجازیشه ولی باور کنین که ما ها هممون شما رو به عنوان برادرمون خیلی دوست داریم🤗

یکی از زیبایی‌های خلقت خدا ، خود شمایین اون قدرت و اون عظمتیه که خدا در وجودتون قرار داده🌱

آقا نوید عزیز لطفا ، ازتون خواهش میکنم به عنوان یک خواهر که خودتون هوای خودتون رو داشته باشین و برای خودتون یه قدمی بردارین🙂🙏

لطفا پیش یه روانشناس خوب برین ، مطمئنم که اگه خودتون بخواین و مسیر درمان رو درست طی کنین حالتون خیلی بهتر میشه 😊🖇

خاک🌱

24 دی 1402 ساعت 23:25

راستی!

من خوبم! :)

[فقط یه کم دستام میلرزن..دلم شکسته...شبا با قرص میخوابم...روزمو با قرص شروع میکنم...

یه کم خستم😄...overthink دهنمو سرویس کرده...پاهامو تکون میدم...از آدما خستم :)

از حرفاشون..کاراشون..نگاهشون...🙂]

آره من خوبم :)...خوبم :)

منتظر

25 دی 1402 ساعت 11:18

حق باشماست هرچی بگین حق دارین درد کشیدین ، زجر کشیدین و زخم خوردین😔🍁

قدر اون قلب مهربونتون رو ندونستن ، حق دارین که دلتون شکسته باشه و بی‌تابی کنه❤️‍🩹

اما یه چیزی آقا نوید 

حق ندارین ناامید بشین از رحمت خدای بزرگ و مهربان که اونم به همراه شما غصه میخوره🥲

حق ندارین خدایی نکرده از خدا طلب مرگ کنین🙃

شما باید از خدا طلب قدرت و فرصتی دیگه‌ای بکنین

اینجا درست همون جایی هست که به خودتون ثابت میشه چقدر به خدا ایمان و توکل دارین😇

باور کنین میفهمم که چقدر سخته ولی میدونم و اطمینان دارم که شما میتونین این شرایط رو تغییر بدین و خودتون تبدیل بشین به نوری که جهانی رو روشن میکنه🤗🕊

اصلا اسم این شرایط رو امتحان بزارین و تلاش کنین که نمره‌یقبولی بگیرین ،این امتحان برای همه هست برای هر کسی به نحوی🙂🙌

خاک🌱

24 دی 1402 ساعت 23:16

میگه...

اندازه همه شبا شمعتم...آب و نون چیه؟ 

قد هوا لنگتم :)

حالا که من منحوس این شعرم..شبی شاید رها کردم جهان پر اضطرابم را...🙂❤️‍🩹

همینجوری دلی نوشتم :) مهم نیس وزن و قافیه داره یا نه :)

یهو اومد دیگه😄❤️‍🩹...یهو اومد :)

 

 

منتظر

25 دی 1402 ساعت 11:07

سلام آقا نوید 

میفهمم و میدونم که یه آغوش چقد میتونه آرامش بخش باشه چقد میتونه تسکین قلب خسته باشه❤️‍🩹 

مطمئنم یه روزی که دیر نیست یه آغوش گرم مرهم زخمای دلتون میشه🙃🖇

تا اونموقع خودتون حداقل خودتونو بغل کنین🙂🌱

خودتون زیبایی و قشنگی وجودتون رو ببینین ، خودتون پذیرای مهر خودتون باشین🥲

شما یه وجود خیلی زیبا دارین که میتونه هم خودتون رو آروم کنه هم دنیای اطرافتون🥺🤝

IRI

24 دی 1402 ساعت 13:05

سلام

ممنونم neko

اما حرفي ندارم...

برای من همه چی تموم شده :(

 

 

 

 

 

 

منتظر

24 دی 1402 ساعت 23:37

سلام

ولی مامانتون میخواد رشد و پیشرفت شما رو ببینه🙂🌱

حالا دیگه خودتون میدونین🙃