باشگاه جنگــــــــــــجو

سلام بر برادر بزرگوار یا ستار العیوب و  از این پس با همدیگه اعلام پاکی میکنیم و دیگر نخواهم گذاشت تنهایی اعلام پاکی کنی   هر روز  میام فقط ساعتش رو تعیین کن داداش پا به پای تو داداش عزیز و بزرگوار خواهم آمد اینو مطمئن باش 

🌷یا ستار العیوب و🌷 یک دوست واقعی و بنده مخلص خدا

سلام⁦☺️⁩

روز «۹۱» پاکی🥀

به بانو« منتظر»؛ بله ای کاش بودین ویکی می زدین تو گوشم؛ شاید تلنگری می شد برایم؛ می دونی تا کی کلمات انسان مثبته؟؟؟ وقتی زلزله ای نیاد؛ امکان ندارد کسی هنگام زلزله کلمات مثبت زیاد به زبانش بیاد همه می زارن وفرار می کنن حداقلش اینه؛ اون روز بدون که درون وجودم یه زلزله ای همراه بود والا محال بود که خاطرشریفتون رو مکدر کنم....چه شرمندگی؟؟؟ روزی نشد که بنده حقیر اعلام پاکی نمایم وشما جوابم رو ندین!!!وقتی که شما برامون می ذارید بی نهایت به ما ارزش وجای سپاس دارد...🙏من اذعان دارم که نمی تونم مثل شما بشم...شما الگوی خیلی خوب برای همه ما هستید...ان شالله خدا شما رو به خانواده شریف وهمه ما زیاد نبینه🤲

به رهایی سلام برادر عزیز؛ منظورم از تنهایی در این باشگاه بود که مدام تنها اعلام پاکی می نمودم⁦☺️⁩والا می دونم که هیچ کس محبوب تر از خدا نزد ما وجودندارد؛ودر مورد پاک کردن گذشته از ذهنمون بایستی دیگه اشتباهات گذشته رو تکرار نکنیم تا کاملا پاک گردن؛ والا خدای ناکر ارتکاب معاصی می تونه باز مارو به گذشته مون باز گرداند...آرزوی خوشبختی برای شما برادر عزیزم وسایر دوستان دارم💕

بنام خداوندی که ذکرش چاره ساز است
سالم بر بندگان مخلص خدا
سالم به برادر 🌷  یا ستار العیوب🌷 و   منم مثل شما مذکر هستم برادر بزرگوار . ببین برادر چرا نباید اعتماد کنیم چون در گذشته ....... اتفاق افتاده  است میدانم
که ذهن ما همچون دفتر مشقی کهنه است که لازم است برگردیم تا جاهایی را که سیاه شده و پاک نکرده ایم پاک کنیم و جایی را هم که اشتباه نوشته ایم دیگر تکرار
نکنیم. ولی بدان  اینک دیگر تنها نخواهی بود علاوه بر خدایی که همیشه در کنارت بوده ما نیز همه در کنار تو هستیم پس دیگر این خاطرات را مرور نکن  و این را بدان که همیشه هم شما برادر بزرگوار و همه بندگان خوب خدا که در اینجا هستند را دعا میکنم

از همه شما عزیزان و بزرگواران ممنونم که اینجا هستید 

همانطور که قول داده بودم حداکثر دوریم از اینجا 2 روز خواهد بود البته یه چیز هست مگر اینکه مرگ یا همان عجلم برسد که ممکن است دیگر پیامهای و اسم های  قشنگ شما را نبینم و نتوانم بیام اینجا

فقط امیدوارم که خداوند  و امام زمان نیز مرا نیز ببخشند 

امیدوارم  امضای خدا پای تمام آرزوهایتان باشد و هیچ پنجره ای شاهد دل گرفتگی روزها و شب هاتون نباشد امیدوارم که به همه آرزوهاتون وقتی که هنوز آرزو هستن برسید قبل از اینکه دیر بشه.

روز 103 ام با رمز🌷 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌷

سلام 🙂

روز« ۹۰» پاکی🥀

البته نگید ها من یه اهنم؛ احساس ندارم ومدام دارم پاکی رو میرم...فردا دیدین خدای ناکرده باز رفتم جای صفر به جای نود...روحیه شما رو هم با خودم خراب کردم...زیاد به من اعتماد نکنید...چون من در گذشته هم متاسفانه علاوه بر روحیه خودم خیلی ها رو هم که به من امید بسته بودن ؛ نومید شون کردم متاسفانه با شکستم...یه ضعوفی در من است خودم هم به ضعوفم واقفم تا حدودی؛  ولی متأسفانه تا قبل از این پاکی ام در گذشته نتونستم به این ضعوف قایق ایم ....اگه اینبار بتونم....نمی دونم ....شاید ....ولی باز می گم رو من زیاد نمیشه حساب بازنمودی....مگه قبلاً تا نزدیک ۷۰۰ روز نرفتم....ولی متأسفانه بازشد آنچه نباید می شد....شاید دعاهای شما اینبار بتونه برام کاری انجام بدد...پس تا می تونید وامکان براتون هست دعام کنید.‌‌...شاید با نجات کلی من خیلی ها هم در این راستا نجات یابند...

بانو منتظر....خیلی برام زحمت کشیدین هم برای من هم برای خیلی ها...وجود شما نزد بچه ها برای همه مون دلگرمی خاصیه....ان شالله خدا شما رو جزو نجات دهندگان قرار دهد...

بانو مهلا؛ شما هم اینبار خیلی به من روحیه دادین...وبرام سخنانی گفتین که من لایقش نیستم...اما قلب رعوف و مهربان شما بنده حقیر رو الگو می بیند برای همه....این از عطوفت شماست نه لیاقت من....

سلام 🙂

روز « ۸۹» پاکی🥀

یک عمر گذشت...

واقعاً « ۸۹» روز یک عمره...

چطور؟...

ممکنه خدای ناکرده بچه ای در « ۸۹» روز به آن دنیا کوچ کنه...

حالا چرا اول روز این حرفها رو زدم؟؟؟

بخاطر اینکه ؛ دیگه اینبار مثل آن ۶۷۲ روز نشه دیگه مثل دوبار اون ۲۴۰ روز نشه! دیگه آن دوبار ۱۸۰ روز و۱۶۶ روز نشه و۷۷ روز و......

اینبار دیگه قدر این عمر گذشته رو حتماً بدونم چه روز بر این روزهای پاکی تا آخر عمرم بیافزایم...

مدیر عزیز منتظر؛ بیخود نیست که از گفتن نام اصلی ام ابا دارم...تو نمی دانی بر مه چه ها گذشت!!!مثل یه کسی نبودم که زود زود این عمل رو مرتکب بشم....می رفتم ؛ می رفتم ولی آخرش کم می آوردم....این کم آوردن ها مرا دیوانه می کرد...یعنی چطور مثلاً دوسال پاک باش بعد با یک دفعه همه چی رو خراب کن دوباره شروع کن...اگه دیوانه نشدم و بستری بدان که شانس آورده ام...ولی گذشته هر چه بود بلاخره گذشت...الان دوران جدیدیه برای من....درس گرفتن از تمام وقایع و اتفاقات تلخ وشیرین گذشته....الان برای من که هر روز اعلام پاکی می کنم و دیگر افراد رو هم در این باشگاه خفته بوجد می آورم هر روز پاکی به مثابه یک سال است نه یک روز....می خوام تا آخر عمرم دیگه از من ناپاکی نشنوید....یا حرف نگویم یا از پاکی بگویم....

روزهای آینده هم ان شالله خیلی حرفها ودرد دلها با شما عزیزانم خواهم داشت...

سلام بر رهایی عزیز؛ نمیدانم مونثی یا مذکر به همین دلیل داداش خطابت نکردم ولی اعلام پاکی شما مراهم امیدوار می کند به آینده..

وافرین بر جنگجوی برون🙂غ....