همفکری آقایان

Blog title

# در این بخش میتونید از برنامه ها و اهداف آیندتون بگید، و با دوستانتون در این زمینه همفکری کنید.

# طرح مشکلات اخلاقی و رفتاری که با آنها مواجه هستید، بلا مانع است.

# این بخش جهت همفکری کاربران با همدیگه است. و چه بسا پیامها از سوی مدیران، بدون پاسخ بماند.
لذا با توجه به این مساله و نیز زیادی حجم پیامها، مواردی که نیاز به پاسخ مدیران دارند را در دیگر بخشهای مربوطه مطرح نمایید.

# مشکلات مربوط به خودارضایی رو در بخش «درخواست کمک» نیز میتونید مطرح کنید، و اونجا هم میتونید در کنار مدیران، به دوستانتون کمک کنید.

 

برگرفته شده از وبلاگ توبه 94 :: همفکری آقایان

نظرات این مقاله

برای ثبت نظر خود وارد حساب خود شوید . ورود به سایت

جنگجوی درون

29 مهر 1401 ساعت 00:03

سلام 

به خاک 

خوبه داداش موفق باشی امیدوارم هر چی خیره برات پیش بیاد 

 

 

neko

28 مهر 1401 ساعت 10:14

به ستاره شب

سلام

چی شده؟چه اتفاقی افتاده؟

neko

28 مهر 1401 ساعت 10:12

اگرم بشه از استادمون که مشاوره میده،میپرسم ببینم برات میتونه روانشناس خوب توی شهرتون پیدا کنه یا نه

فقط باید اسم شهرتونو بگی 

اگرم شد ببینم با تلفن با استادمون حرف بزنی

neko

28 مهر 1401 ساعت 10:10

به خاک🌱

سلااااام

خوشحال شدم پیامتو دیدم

خیلی کار خوبی میکنی میری پیش مشاوره،روانپزشک همینطور،فقط یادت باشه اگه کار به روانپزشک کشید،حتما روانشناسم بعد چند ماه در کنارش برو،چون که هردو باهم نیاز میشن

و اره من خودم نتیجه گرفتم،قبلا هم گفته بودم اینجا،فکر میکردم که وسواس فکری دارم و پیش مشاور رفتم(مشاور با روانشناس فرق داره) که چیزی خیلی حاصل نشد،بعد خودم رفتم سمت روانپزشک و دارو مصرف کردم حالم خیلی بهتر شد،که هم تاثییر دارو بود و هم تلقین و باور خودم به اینکه خوب میشم،بعد پنج ماه روانشناس هم رفتم و گفت اصلا وسواس نداری!حساسی که باعث شد روحیه ام خیلی خوب بشه،و همونطور هم که گفتم فکر میکردم همجنسگرام ولی روانشتاسه گفت نیستم و اینم خیلی حالمو خوب کرد،خودم میدونستم البته تا حدی،ولی اینکه این شخص بهم گفت خیلی تاثییر داشت،بعضی موقع ها حقیقتو اگه بقیه بهت بگن تاثییر بیشتری میزاره

فقط اگه میری،حتما قبلش بگرد و بپرس که روانشناس و روانپزشک با اعتقادات درست پیدا کنی،چون خیلیاشون اعتقادات اشتباه دارن،اگرم پیدا نکردی خودت حواست جمع باشه و ببین کدوم حرفش با اسلام میخونه همونارو قبول کن

خوشحالم که میخوای بری سمت روانشناس و خشوحالم شدم که پیام گذاشتی

مواظب خودت باش💛🫂

خاک🌱

27 مهر 1401 ساعت 23:44

تصمیم گرفتم برم پیش مشاور شاید بتونه کمکم کنه...خسته شدم از این وضعم...اگه لازم باشه تا روانپزشکم میرم...فقط تموم بشه این اوضاع...

تا آخر پاییز باید تکلیف خیلی چیزارو با خودم روشن کنم!! این الان سومین یا چهارمین پاییزه که حالم همینجوری خرابه!! دیگه بسه!! اول میرم پیش مشاور اگه اون بگه و لازم باشه روان پزشک هم میرم‌‌‌‌...

دیگه نمیکشم...به زور دارم ادامه میدم... میخواستم یه روز تو دانشگاه برم یه چی بگیرم دود کنم هم کلاسیم نذاشت😔 دمش گرم...تا حالا لب نزدم...ولی دیگه نمیکشم😔 خسته شدم...

تا ببینم چی میشه‌‌‌...کسی اینجا رفته پیش مشاور؟ نتیجه گرفتین؟😮‍💨

بال سبز🌱

28 مهر 1401 ساعت 14:26

سلام
خودم تجربه مشاور رفتن رو نداشتم ولی میتونه خیلی مفید باشه...✔️
خیلی خوبه که تصمیم به تغییر کردن گرفتی آفرین داداش...👏🤩🤗
مطمئنم بالاخره راهشو پیدا می کنی😇
 ولی باید قول بدی هر چیزی که یاد گرفتی رو بهش عمل کنی😎
چون دونستن خالی کافی نیست...اطلاعات فقط ما رو راهنمایی میکنه...💡💯
چیزی که مهمه عمل کردنه...عمل کردن به دونسته ها ما رو به مقصد میرسونه🧗‍♂🎖
هر‌چقدر بیشتر به برنامه ات عمل کنی قوی تر میشی💪😎

پس مشتاقانه منتظرِ یه داداش خاک قوی و خودساخته هستیم😇🌸
موفق باشی🍃

اهورا

28 مهر 1401 ساعت 14:32

سلام

پیام شما و خبری که دادید بهترین خبر این روزهای زندگی من هست ؛  واقعا خوشحال شدم از اینکه میخواید حال خوب رو به خودتون برگردونید چیزی که لایقش هستید.

در انتخاب مشاور دقت کنید ، اگر مشاور خوب و کاربلدی مراجعه کنید که طوطی‌وار حرف نزند و بلدِکار باشد حتما نتیجه میگیرید.

بله ؛ مشاور خوب نتیجه‌بخش هست.

خبرهای خوب بهمون بدید ؛ انشاءالله که مِن بعد حالتون بهتر خواهد شد.

در پناه خدا باشید 

ستاره شب

27 مهر 1401 ساعت 22:45

***********************

اهورا

28 مهر 1401 ساعت 13:02

سلام

متوجه هستیم که ناراحتید و از لغزش خسته شدید اما باید مراقب حرف‌هایی که به وقت ناراحتی میزنیم باشیم ؛ بعدا افسوس خوردن فایده ای نخواهد داشت. 

چند تا سوال از خودتون بپرسید:

آیا من از همه‌ی آنچه که باید دوری کنم ، کرده‌ام؟

آیا من هرکاری که می‌بایست انجام میدادم ، داده‌ام؟

آیا من همه‌ی نقاط ضعف و حفره‌های خودم رو میشناسم؟

آیا من همه‌ی تلاشم رو کرده‌ام؟

آیا من همه‌ی نکات رو رعایت کرده‌ام؟

و....

هیچ معجزه‌ای جز خودمون و تلاشی که میکنیم نیست ؛ اینکه بخوابیم صبح که بیدار شدیم همه چی متفاوت باشد ، فقط در قصه‌ها اتفاق میوفتد ؛ معجزه‌ی شما ، خودتون هستید.

کم آوردن برازنده نیست ، سخت تلاش کنید که لایق شما شجاعت و تلاش شماست.

در پناه خدا باشید 

neko

27 مهر 1401 ساعت 18:15

چه کارهایی که می‌بایست بکنیم و هرگز نکردیم! 

برای اینکه به ملاحظاتی پایبند بودیم،

فرصتی مناسب را انتظار می‌کشیدیم،

تنبلی می‌کردیم و برای اینکه مدام به خود می‌گفتیم: 

«چیزی نیست، همیشه فرصت خواهیم داشت.»

زیرا نمی دانستیم هر روزی که می‌گذرد 

بی جانشین و هر لحظه نایافتنی است.

تصمیم‌گیری، تلاش و عشق‌ورزی را به وقتی دیگر وا نهاده بودیم.

*متن از من نیست

neko

27 مهر 1401 ساعت 18:13

متنى قابل تامل در باب ديدن نعمت ها

 

«قارون» هرگز نمی دانست که روزی،

کارت عابر بانکی که در جیب ما هست 

از آن کلیدهای خزانه وی که مردهای تنومند عاجز از حمل آن بودند، ما را به آسانی مستغنی میکند.

 

و «خسرو پرويز» پادشاه ایران نمی دانست که مبل سالن خانه ما از تخت حکومت وی راحت تر است.

 

و «قیصر» که بردگان وی با پر شترمرغ وی را باد می‌زدند، کولرها و اسپلیتهایی که درون اتاقهایمان هست را ندید.

 

و «هرقل» پادشاه روم که مردم به وی بخاطر خوردن آب سرد از ظرف سفالین حسرت میخوردند؛ هیچگاه طعم آب سردی را که ما می چشیم نچشید...

 

و «خلیفه منصور» که بردگان وی آب سرد و گرم را باهم می آمیختند تا وی حمام کند، 

هیچگاه در حمامی که ما براحتی درجه حرارت آبش را تنظیم میکنیم حمام نکرد

 

بگونه ای زندگی میکنیم که حتی پادشاهان گذشته نيز اینگونه نمی زیستند اما باز گله منديم! و هر آنچه دارائیمان زیاد میشود تنگدست تر میشویم...!

 

كمى متفاوت بنگريم...

*متن از من نیست

اهورا

28 مهر 1401 ساعت 12:41

بسیار قابل تامل 

یا ستار العیوب و

27 مهر 1401 ساعت 07:54

سلام داداش جون وعزیزم« رهایی»🙂

خدایا برخی بندگان تو ؛ چه سیرت زیبایی دارند؟؟؟ از جمله داداش عزیز من رهایی....در میان تمام نومیدی ها او یک نور است که می تپد در قلب ❤️ تپنده من....

نمی تونم بگم که چقدر برام عزیزی؟؟؟اینو بدون اگه هر روز برام متن بگذاری باز کم گذاشته ای😔

خدا تو رو خلق کرده که من تنها نمانم؛ در میان همه دلتنگی های روحی وقتی این متون قشنگت رو می نویسی ؛ بدان که انگیزه ام برای کسب « روزهای پاکی» بیشتر دوچندان می گردد....ان شالله زود خوب وخوب خواهی شد🤲

به برادرم « neko»

سلام داداش؛ من هم امیدم مثل شما به « خدا» وبندگان برگزیده اش« ۱۴ معصوم» « ع» است....اما دوستی من وبرادر عزیزم « رها یی» یه دوستی واقعی است که در وهم و خیال کسی نمی تواند بگنجد!!!جز اولیای خاص الهی....ما از 💓 مون داریم با هم حرف می زنیم نه از زبانمون....ممنونم که به حرفهامون وقت گذاشتی...ان شالله جزو موفقین روزگار بشوی....

به « مهلا» بانو...

ان شالله که رو قولت هستی ؛ می بینی که من هم رو قولم هر روز قدم بر می دارم؛ باید نام تو روزی بدرخشد در جایی که حق تواست....

به « اهورا» 

مدیر عزیز حرفهای تو همیشه بی نظیره؛ خیلی با درک ودرایت جواب می دهی....این نشان معرفت عمیق شما هست...

به داداش عزیز «یا مهدی»

اما اگه می خواهی با هم مثل گذشته مانوس گردیم بیا این مکان؛ تو با شگاه ها نمی تونم قانون رو زیر پا بذارم وبا شما صحبت کنم....اما اینجا ظاهراً می تونیم گفتگو کنیم....ولی فکر نکنم این جا بیایی وحرفهام رو نگاه کنی....

 

اهورا

28 مهر 1401 ساعت 00:45

سلام

تشکر از شما که به بنده لطف میکنید و شرمنده میسازید.

انشاءالله که خداوند نعمت معرفت رو به همه‌ی مان بدهد و هیچکداممان را از این نعمت بی‌نصیب نگذارد.

انشاءالله که شمارا در بالاترین درجات ببینیم.

در پناه خدا باشید 

مَهلا

28 مهر 1401 ساعت 03:17

سلام و وقتتون پر نور

بله، اگر ک اینجا بودم صد درد وفای ب قول می‌کنم...

شما لطف دارین برادر، ممنون ک ارزش می‌دین...

از شما هم میخاام پر قدرت ادامه بدین و جزو اعضای باشگاه یک‌ساله‌ها باشین...

موفق باشین

یا حق

رهایی

27 مهر 1401 ساعت 01:10

سلام بر بندگان خوب و پاک خدا 

سلام بر برادر بزرگوارم بنده مخلص خدا 🌷یاستارالعیوب و🌷💕

میخواستم  یادآوری کنم که هنوز به تو فکر می کنم  شب بخیر ای بنده مخلص خدا  من هرگز فراموش نمی کنم که شما را در دعاهایم بگنجانم زیرا شما بسیار خاص هستید.ای برادر این را باور کن حتی اگر تمام درد ها هم در وجودم باشد مهم نیست ، تو همیشه در ذهن و قلب هستی این را میدانم که خداوند و بندگانی چون شما برادر بزرگوار بهترین درمانگر دردهایم هستید تا شما و خداوند و دیگر بندگان خوب از جمله 🌷neko 🌷مهلا 🌷حدیث 🌷اهورا 🌷 هستید مرا به درمانگر دیگری نیاز نیست . دوستی واقعی از طریق قلب دیده می شود نه از طریق چشم 

 به درخشش خودت ادامه بده دوست من و ای بنده مخلص خدا🌷 یاستارالعیوب و بزرگوار🌷

 

اهورا

27 مهر 1401 ساعت 23:35

سلام

وقتتون به خوشی. 

انشاءالله که به زودی سلامتی خودتون رو به دست میارید‌.

برادر خندیدن رو فراموش نکنید ؛ درست هست که ناراحت هستید ، غم و درد دارید اما ذهن توان تشخیص خنده‌ی واقعی با با خنده‌ی دروغین رو متوجه نمی‌شود‌‌. خنده بر هر درد بی درمان دواست.

لطفا مراقبت کنید و ناامید نباشید تا خداوند نخواهد هیچ اتفاقی نخواهد افتاد تا نفس می‌کشید باید تلاش کنید و امید داشته باشبد.

انشاءالله که در محضر خدا لایق باشیم برای دعا کردن برای شما. 

در پناه خدا باشید 

neko

26 مهر 1401 ساعت 22:19

یه افسانه‌ی ژاپنی هست که طبق اون اشیائ شکسته رو با طلا به هم دیگه وصل میکنن؛ اون شکستگی به عنوان با ارزش‌ترین قسمتی از گذشته‌ی اون وسیله دیده میشه که قشنگ‌ترش می‌کنه!

 هر موقع احساس شکستگی کردی این افسانه‌ یادت بمونه🙃!

حتی جناب شمس هم در جواب سؤال مولانا که پرسیده: «پس زخم‌هایمان چه؟» گفته: «نور از میان همین زخم‌ها وارد می‌شود✨»

کاری کن که زخم‌هات قشنگ‌ترین تکه‌های وجودت بشن...☺️💚

*متن از من نیست

*فکر میکنم این گفتگو بین شمس و مولانا از کتابی باشه که به صورت تخیلی/تاریخی نوشته شده و اشتباهات اعتقادیم توش هست،و برای همین نمیشه به اینکه واقعا همچین چیزی گفته شده اعتماد کرد،گرچه حرف قشنگی هست

neko

26 مهر 1401 ساعت 12:08

همه مواظب خودتون باشین💛🫂

neko

26 مهر 1401 ساعت 12:08

به یا ستار العیوب و 

سلام

امیدتون به خدا باشه،سختی ها و بدی هایی که هست همه یا تقصییر خودمونه یا برامون خوبه،خدا هیچ کاری رو بی دلیل درست انجام نمیده

من و شما خدا و معصومین رو داریم،یه پشتوانه،یه تکیه گاه،یه مرجع که ازش زندگی رو یاد بگیریم،شما هم امیدتون به خدا و معصومین و پیامبران باشه،ان شاءالله اگه ما درست رفتار کنیم،امام زمان عزیز هم ظهور میکنند و ما جزو حداقل سیاهیی لشکر این فرد بزرگوار میشیم

 

neko

26 مهر 1401 ساعت 12:05

به رهایی

سلام

امیدوارم که حالتون بهتر بشه،امیدتون به خدا باشه،همه چی دست خداست،همونطور که داداش یا ستار العیوب و گفتن بیماری ها بعضی موقع ها میاد تا ما به خدا نزدیک تر بشیم

اگر چیزی،حرفی داشتین اینجا حتما بگین،حداقلش اینه که کمی از سنگینی حرف ها از روی دلتون برداشته میشه،گرچه بنظرم بیشتر از اینم اتفاق میوفته

یه چیزی هم من از بیماری ها فهمیدم اینه که هرچی بهش بیشر بها بدین حالتون بدتر میشه،نمیدونم این نکته بدرد بخور هست یا نه ولی گفتم بگم

ان شاءالله سلامت باشین

neko

26 مهر 1401 ساعت 12:02

به خاک🌱

داداش کجایی،حداقل یه خبری از خودت بده،نگرانتیم

من چند روز بود سایت برام مشکل داشت باز نمیشد الان تازه اومدم میبینم نیستی اصلا

اگه میخونی حداقل یه اعلام حضور بکن

neko

26 مهر 1401 ساعت 12:01

به جنگجوی درون

من گفتم،اگه اینطوری منظورته

تو مجازی نمیشه درست لحن رو فهمید،احتمالا برای همین من اشتباه کردم،ببخشید

 

یا ستار العیوب و

25 مهر 1401 ساعت 01:52

به برادرم« رهایی» عزیز و دوست داشتنی ​​​​​​

یه حدیث شنیدم ؛که خدا می فرماید اگه بنده « مومن» من بداند که چقدر با بیماری شون گناهانشون رو پاک می کنم؛ در روزقیامت طرف راضی بود که بدنش هر روز قطعه قطعه میشد ودوبار ه زنده می شد و باز این عمل تکرار می گردید ؛ پس بدان برادر توهم چی یه حکمتی است واین بیماری شما هم ؛ همچنین بدون حکمت الهی نمی باشد...

واما این رو بدون که با وجود همه کاستی ها هم در خودم وهم در رفقای دیگر باز به تو علاقه شدید دارم و به همین دلیل هم دردم رو به شما گفتم ؛ تو هم اگه می خواهی ازته دل ببخشمت هم با اراده آهنین خودت رو زود خوب کن وهم پاکیت رو همچنان ادامه ده وهم هر چه توان داشتی مرا هم یاد کن در دعاهت و نوشته هام🌹💓🤲

 

 

 

رهایی

24 مهر 1401 ساعت 16:31


باز هم سلام 

برادر و بنده ی مخلص خدا 🌷یا ستارالعیوب و 🌷


ای برادر این را بدان که هیچگاه از این گفته های تو ناراحت نخواهم شد چرا که شما برادر بزرگوار حقیقت را گفتی میدانم که نمیتوانم کامل باشم و شما بنده مخلص خدا را نا امید کردم لطفا مرا بخاطر نبودنم در هفته ها / ماه ها ی گذشته ببخش این را هم میدانم که بیماری بهانه ای خوبی نیست اما همانطور که در کامنتی که قبلا گذاشتم بیان کردم فقط ای کاش میتوانستم تمام حرف هایی را که بغض شده اند را بنویسم اما نمیشود . امروز صبح بعد از شنیدن این حقایق بغضم ترکید .باید بگویم بخاطر این بیماری علاوه بر از دست دادن همراهی شما بنده مخلص خدا حتی کاری را که انجام میدادم را از من گرفت به من گفتن که دیگر باید بروی  برادر ای کاش تمام درد من فقط همین یک بیماری بود روزگار هر روز غذاهاشو با پیاز فراوان برایم درست میکرد تا مدام چشمانم خیس باشد دلیل این اشک ها هم این است که  قلبم دیگر نمی تواند درد را مدیریت کند شاید خوب نباشد که بگویم اما نمیتوانم ، بیماری که چندین سال از در دوران کودکی و جوانی درگیر آن بودم و فکر میکردم چند سال است که خوب شده است را چندین بار دیگر در طی  چند روز برایم رخ داده است این بیماری بیشتر در هنگام خواب برایم رخ میدهد آری من یک آدم هستم با انواع مختلفی از بیماری شاید با خودتان بگویید مگه میشه مگه داریم و شاید هم باور نکنید . این بیماری چیزی نیست جز صرع یا همان مرگ ناگهانی غیرمنتظره . نوشتی یادتونه هر روز هم پاکیتون رو اعلام می کردید وهم یادی از من حقیر می کردین چگونه ممکن است یادم نباشد برادر شاید ندانی بعد از ناکام ماندن شما بنده مخلص خدا در ادامه مسیر از مدیران خواستم که اسم این بنده حقیر را در کنار شما قرار دهند اما مدیر گرامی حدیث گفتند که نمیشود خلاف قوانین است چرا که میخواستم اگر روزی مرگ مرا از میان شما برد حداقل بدانی که بر سر عهدی که با تو بنده مخلص خدا بستم هستم و اسم این بنده حقیر در کنار بنده بزرگواری چون شما باشد . ای برادر زندگی من از دوران کودکی مثل یک ماجراجویی برای یافتن درمان بوده است اما گویی خداوند بزرگ و رحمان سخت ترین امتحان اللهی را قرار است از من بگیرد اما حداقل این درد تنها چیزی است که به من میگوید هنوز زنده ام اما بازهم  خدا را نیز برای هرچه که داده و نداده شکر میکنم اما اگر خدا ما را خیلی دوست دارد چرا ظهور امام زمان را نزدیک نمیگرداند.

گفته هایم کم کم داره تمام میشود اما درد هنوز وجود دارد اشک هنوز روی صورتم جاری است و قلبم هنوز در حال شکستن است تنها دلیل گفتن این صحبت ها این
است که پنهان کردن درد دیگر برایم  فایده ای نداشت 

میدانم که از دست من غمگین و ناراحت هستی ای برادر بزرگوار و بنده مخلص خدا🌷 یاستار العیوب و 🌷 شاید برای شنیدن گفته های تکراری من خسته باشی اما ای برادر بزرگوار و ای بنده مخلص خدا  هرچه که درباره من گفتی حقیقت است اما از تو میخواهم لطفا جایی در قلب خود پیدا کن و مرا ببخش 

از همه شما بندگان خوب و پاک خداوند و مدیران بزرگوار 🌷 مهلا ، حدیث ، .... برادر بزرگوار یاستار العیوب و 🌷 و تمام بندگان توبه ۹۴ مرا ببخشید و حلال کنید اگر حرفی زدم سخنی گفتم که باعث رنجش شما شده است 

 

 

مَهلا

26 مهر 1401 ساعت 20:50

سلام و وقتتون ب خیر برادر

واقعااا نارحت شدم با خوندن متنتون، 

ینی موندم چ بنویسم، 

فقط همین ک این دنیا مکانیس برای امتحان، هر کدوممون ب ی نحوی درگیر ی نوعی از امتحانیم، هر ادمی بسته ب طرفیت و توانش امتحان میده، پس بازم صبور باش و امتحانت رو ب خوبی بده،...

همین ک بازم خدارو شاکرین بابت داده‌ها و نداده‌هایش، این خودش اوج احترام ب خواست و رضای خداست...

ان شاالله ک تا تهش با خدا بمونین و شیطان شما رو از مسیرتون منحرف نکنه...

 

و اماا داداش مطمئنن دکتر رفتین، 

اونا در مورد دارو‌ها و این ک اور ندارن چ میگن..؟!

 

بازم براتون از درکاه خداا شفا و سلامتی تمنا دارم...

 

خواهش می‌کنم برادر، شما ک همیشه محترمانه و صادقانه حضور داشتین...

موفق باشین

یا حق

جنگجوی درون

24 مهر 1401 ساعت 09:03

به خاک 

سلام داداش خوبی بهتری فراموش کن حرفایی که بهت زدن رو اینطوری بیشتر خودتو اذیت میکنی نمی‌دونم چیشده اما امیدوارم هر چه زودتر مشکلت حل بشه مادر و پدر هر دو دلسوزن ممکنه گاهی اوقات حرفایی بزنن که دل بچه هاشون بشکنه اما به صلاح بچشون باشه کی گفته تو تنهایی نه خیر اصلا هم اینطور نیست اتفاقا فاز منفی نمیدی حرف بزن خودتو خالی کن اینجا نه کسی هست که آیدی ای چیزی داشته باشه از تو بعد بیاد اتو بگیره نه از اینجور داستانا همه با هم رفیقیم رفیقای واقعی درسته مجازی هستیم اما واقعی هستیم اگه هم دوست داشتی میتونی به پیشنهاداتی که دادم فکر کنی خواستی صحبت کنی هستم راستی از تاریکی خوشم اومده انقد هم نزدیکت میشم که نگو🙂

 

جنگجوی درون

24 مهر 1401 ساعت 08:52

به neko 

سلام اره خودش میدونه باید چکار کنه اما نمی‌دونم چرا کاری نمیکنه منم فقط خواستم بهش یادآوری کنم که چیا میگفت درضمن من کجا دستور دادم دارم ازش خواهش میکنم میگم لطفا این دقیقا کجاش دستور دادنه آخه خاک باید خودشو جمع و جور کنه اینجوری نمیشه خیلی داره خود خوری میکنه و ناامید شده به هر حال من عذر خواهی میکنم اگه حس منفی به کسی دادم 

 

یا ستار العیوب و

24 مهر 1401 ساعت 07:01

سلام به برادر عزیز « رهایی»

این روزها داداش ؛ دوست داشتن افراد مفهوم خود رو از دست داده است؛ کافی است چند نفر به من بد وبیراه بگن وانوقته که شما هم در عقیده تون سست و به من تردید کنید؛وشاید هم اگه تو قلبتون منو دوست داشته باشید به زبانتون نتونید بیارید؛ یادتونه هر روز هم پاکیتون رو اعلام می کردید وهم یادی از من حقیر می کردین؟ چه شد ؟ چرا سست شدین؟بلاخره مدیران گفتند که در بخش پاکی ها با هم صحبت نکنید ؛ نگفتند که تو این بخش هم به همدیگه روحیه ندین؟؟؟ قبول دارم ؛ مریض هستید؛ بیمارستان رفتید ؛ عمل کردیدو....ولی شما هم قبول کنید باز با همه این کارها میشد حضورتون از اینی که هست بیشتر باشد....بگذریم ؛من دیگه از هیچ کس هیچ انتظاری ندارم....چون باور کردم که باید اینگونه زندگی کنم....اما باز میدانم که تو آدم وانسان خوبی هستی.... مشکلاتت زیاد است...من بیشتر از خودم نومیدم تا شما....بخاطر این هم این حرفها رو به زبان اوردم از من خواهش می کنم نرنج....این روزها احساس می کنم سنگینم؛ حال و هوای خوبی ندارم....چرا امام زمانم نمی اید؟ تا همه بدکاران عالم رو سرجایشون قراردهد ومنجی تمام انسانها گردد...تا کی باید کرامت انسان‌ها محو ونابود گردد...تا کی باید انسان عبد وبنده یک تکه نان باشد؟؟؟چرا انسان کرامت و بزرگواری خود را از دست می دهد؟؟؟تا کی انسانها به جای محبت واقعی به همدیگه باید فکر پول باشند تا نمیرند؟؟؟خدایا واقعا با ظهور حضرت « صاحب الزمان» طعم واقعی زندگی رو به همه انسانها بوشان🤲

رهایی

24 مهر 1401 ساعت 05:23

سلام درود خداوند بر بندگان خوب و پاک 

سلام بر برادر بزرگوار بنده مخلص خدا 🌷یاستار العیوب 🌷💕بیشتر از چیزی که میدونی دوستت دارم برادر این پاکی ارزشمند را به تو تبریک میگویم

 دعای میکنم که همیشه لطف پروردگار شما را فرا گیرد و روزی را برای شما آرزو می کنم که پر از دلایل متعدد برای لبخند زدن شما باشد.

 

 

neko

24 مهر 1401 ساعت 01:34

از اونجایی ک چیزی نگفتی تا الان،من میرم بخوابم

شبت بخیر🙌🏼

neko

24 مهر 1401 ساعت 00:36

من هنوز هستم

neko

24 مهر 1401 ساعت 00:14

راهی نیست که بشه غیر از این با خاک🌱حرف بزنم؟ 

نمیشه شماره بهم بدیم؟یا ایدی پیامرسانی جایی؟

اینجا خیلی قابلیت حرف زدن زیاد رو نداره

خودتون نمیتونید ایدی مارو به هم بدید؟

اهورا

26 مهر 1401 ساعت 19:31

سلام

متاسفانه خلاف قوانین سایت هست.

اما شما میتونید هرچقدر که دوست دارید در بخش همفکری باهم حرف بزنید.

در پناه خدا باشید 

neko

24 مهر 1401 ساعت 00:12

به خاک🌱

اگه خواستی حرف بزنی بگو،من بیدار میمونم،خوابمم نمیاد در کل

neko

24 مهر 1401 ساعت 00:10

به مدیر/ادمین اهورا

سلام

ممنون از چیزایی که زیر پیامام و بقیه پیام ها میزارید

در مورد نقاشیام،انشاءالله میخوام بیشتر چیزای مثبت تر کار کنم،گرچه این سبکم رو هم کنار نمیزارم چون واقعا دوستش دارم

ممنون از پیشنهادتون💛

اهورا

26 مهر 1401 ساعت 19:25

سلام

خواهش میکنم دارم به وظیفه‌ام عمل میکنم.

انشاءالله که موفق باشید و به اهدافتون برسید.

در پناه خدا باشید 

neko

24 مهر 1401 ساعت 00:09

من تو رو ول نمیکنم

تو نور داری،میدونم که داری

گرچه اینجا نمیشه مثل دنیای واقعی باشه ولی تا جایی که بتونم کنارتم

میدونم تو میتونی،فقط باید با خودت مسائلت رو حل کنی

کاشکی پیشت بودم،میشتم حرفاتو گوش میدادم،بغلت میکردم،کاشکی پیشت بودم

برام مهمی،اینو بدون💛

اهورا

26 مهر 1401 ساعت 19:20

سلام

تشکر از شما برای روح بزرگی که دارید‌.

انرژی و احساس خوب ما شخص مدنظرمون می‌رسد. 

در پناه خدا باشید 

neko

24 مهر 1401 ساعت 00:03

حالا که بحثش هست اینم بگم دیگه سعیمو میکنم کاری نداسته باشم مگه اینکه ببینم نیاره

خاک🌱،داداش گلم،خدا میدونه من خودم شخصا ازت خوشم میاد،درکت میکنم و دوست دارم بهت کمک کنم چون تو شرایط مشابه تو بودم،بقیه هم نمیتونم مطمئن باشم دلیلشون چیه ولی احتمال زیاد همینه

لطفا لطفا لطفا اگه کاری داشتی بهمون بگو

و باخودت مهربون باش و با ما اگه دوست نداری با بقیه حرف بزن،کمک زیادی میکنه

لطفا مواظب روح و جسمت باش🫂💛

 

خاک🌱

23 مهر 1401 ساعت 23:57

میدونی؟ تاریکی ، سیاهی ، بد جوری واگیر داره!! پس ازم دور بمون!! اینجوری برات بهتره!! اینجوری امن میمونی!!😔🖤

نباید اینجوری میشد!! ولی اینجوری شد!! هر روزش برام قد چند سال میگذره!! دیگه هیچ فرشته ای نمیتونه نجاتم بده!!خسته شدم😞

کاش میشد چشممو ببندم باز کنم ببینم همه چی خوب شده!! ولی نمیشه!!هی میبندم باز میکنم همونجوری مونده!!😔

به زور دارم ادامه میدم!! سخته تنهایی ادامه دادن!!خیلی سخته!!

چند سال پیش که مادرم بدجور دلمو شکوند!! چند شب پیشم پدرم!! خواهر و برادرش مثه این نیستن!! یخ کردم!! مثه چند سال پیش!!😊

 دیگه کامل بی حس شدم!! وقتی پدر و مادرم اینطور راجعبم فکر میکنن از بقیه چه انتظاری میره؟🤌🏻😊

پس ببین تا میتونی ازم دور بمون!! واگیر داره این تاریکی!! من خیلی وقته یخ کردم!! بیخود دارم تلاش میکنم خودمو خوب نشون میدم!!! من خیلی تاریکم! تو تاریکی دنبال نور نگرد!!🙃

دیگه فاز منفی ندم بهتره!!😊

همین..؛🙂

اهورا

26 مهر 1401 ساعت 19:17

‏سلام

فرشته‌ها قرار نیست شمارو نجات بدن ، شمارو خدا نجات میده و خودتون ؛ خودتون که برترینِ مخلوقات خدا هستید.

نباید اینجور میشد ولی شد ، درست اما اجازه ندید اینجور بمونه ؛ سال‌ها بعد حسرت تلاش‌های نکرده رو می‌خورید.

شما تنها نیستید ، خدا همراه شماست ؛ صداش بزنید حسش میکنید.

میدونم قضاوت شدن از طرف خانواده به خصوص پدر و مادر چقد سخت هست ، میتونم تصور کنم چقد خورد شدید و شکستید.

از هیچکس جز خودتون انتظار نداشته باشید، تلاش کنید تا بشید اونیکه دست نیافتنی هست ؛ تلاش کنید تا اثبات کنید که چقدر در مورد شما اشتباه کردند.

تلاش کنید به پدر و مادرتون نشون بدید که شما لایق بودید و اشتباه کردند.

به خودتون اثبات کنید که لایق خوشی و شادی و آرامش هستید ؛ میتونید برادر خاک بزرگوارم. 

تردید نکن که نوری هست
شاید چندان نباشد که گفته‌اند امّا
آنقدر هست که از پس تاریکی‌ات برآید.

در پناه خدا باشید 

neko

23 مهر 1401 ساعت 23:55

از خاک🌱 هم میخوام لطفا لطفا لطفا اگه کمکی از دستمون برمیاد بهمون بگو و حرفاتو بزن،ما میخونیم

اگرم ناراحت میشی لطفا بگو،تا انجام ندیم

neko

23 مهر 1401 ساعت 23:52

به جنگجوی درون

سلام

اول اینگه ممنونم به فکر بقیه هستی،خیلی ها اصلا بقیه براشون مهم نیستن،تازه کسی که فقط اینترنتی میشناسیش!دمت گرم

دوم اینکه میدونم میخوای کمک کنی،ولی میبینم حرفات بعضی جاها حالت دستوریه،اینجوری گفتن باعث میشه حس منفی توی طرف مقابل ایجاد بشه،من خودم اینطوریم فکر میکنم بقیه هم همین باشن،سعی کن دستوری خیلی نباشه حرفات،از نقطه و فاصله و غیره هم استفاده کن که اگرم منظورت دستوری نیست،حالت جنگی نشه حرفات،چون روی طرز خوندن نشانه های ادبی خیلی تاثییر دارن

سوم اینکه خاک🌱 من بهش گفتم خوشش میاد یا نه که اینجوری کمکش کنم،و جواب نداد،که من اینا به عنوان خوشش نیومدن حساب کردم،بنظرم تو هم خیلی پیگیر نباش،خاک🌱 مطمئنم خودش همه این حرفایی که میزنیم دو بلده،و میدونه،فقط باید با خودش خلوت کنه و خودش مسائلشو با خودش حل کنه.من تو این شرایط بودم حالا حتما نه شرایط خاک🌱 ولی بودم،میدونم چطوریه،بعضی موقع ها توجه نمیخوای،تنهایی میخوای

و در آخر هم اینارو به عنوان یه برادر دینی بهت گفتم،و نظر شخصی خودمه،حالا خودت ببین اگر حرفام بنظرت درست اومد عمل کن اگرم نه که حتما بهم اشکالام رو بگو تا متوجه بشم

مواظب خودت باش💛🫂

جنگجوی درون

23 مهر 1401 ساعت 21:40

به خاک 

سلام خوبی 

داداش راهکار رو میدونی و میتونی اما انقد ناامید نشو دلم تنگ شده برا اون حرفایی که می‌زدی داداش خواهش میکنم لطفا امشب بشین ببین حفره هات چیا هستن اونارو پوشش بده و دوباره شروع کن برو کلاسای مورد علاقت رو ثبت نام کن هر کلاسی که میدونی دوست داری برو سازت رو یادبگیر میتونی مطمئنم برو دنبال ساز مورد علاقت مگه نگفتی دوست داری یادبگیری پس چرا نمیری کلاسش بلند شو دوباره اما ایندفعه کلاس سازت رو برو ازت خواهش کردم لطفا امشب بشین ببین از کجا ضربه میخوری حفره هات چیا هستن اونا رو پوشش بده و راهکار رو میدونی و از اول شروع کن اما ایندفعه با کلاس سازت

Lucifer

23 مهر 1401 ساعت 20:37

بابا من این نبودم :)

انقد هر روز پخش زمین نبودمممم :))

اهورا

26 مهر 1401 ساعت 17:12

سلام

اونیکه پخش زمین شده شما نیستید ، کاملا درسته ؛ شما همون شخصیتی هستید که همیشه برای اهدافش میجنگه و دست از هیچ تلاشی نمی‌کشه.

شما همون شخصیتی هستید که می‌سازه و پیش میره و برنده میشه.

ادامه بدید ، میتونید.

در پناه خدا باشید 

خاک🌱

23 مهر 1401 ساعت 20:11

حس اون بچه ای رو دارم که دست پدر و مادرشو ول کرده و گم شده...

کز کرده یه گوشه خیابون...بارون میاد و چترم نداره... سردشم شده..

مشقاشم ننوشته تازه امتحان علومم داره ولی هیچی درس نخونده...

بی کس...تنها...نا امید...خیس و خسته...دعا میکنه کاش هیچوقت به دنیا نمی‌اومد...

 

اهورا

26 مهر 1401 ساعت 17:08

سلام

وقتتون به خوشی ؛ با اجازه‌تون داستان رو ادامه میدم:

چند سال بعد بچه بزرگ میشه یاد اون روز میوفته با خودش میگه چه خوب که همچین روزی رو تجربه کردم ، اون روز و اون تجربه باعث شد بزرگ بشم ، رشد کنم ، قوی بشم و به هر بیدی نلرزم. 

اون تجربه منو قویتر کرد ، خدایا شکرت.

ناامیدی معنی نداره ، چون روزنه‌ای از نور همیشه هست ؛ بدونید اگه ته چاه هم باشید باز هم یک تکه از آسمان برای شماست.

در پناه خدا باشید 

neko

22 مهر 1401 ساعت 21:13

از خودت تشکر کن بابت قاطعیتی که در عین لطافتش به خرج داده و در عین شکنندگی، کاملا جسورانه در بزنگاه‌های بسیاری دوام آورده.

از خودت تشکر کن که قوی بوده و کم نیاورده و تا رساندن تو به مقصدی امن، ادامه داده و با تمام سختی و درد، روی پا ایستاده، چون این را فقط تو می‌دانی. فقط تویی که می‌دانی این مسیر تا چه اندازه دشوار بوده و چند بار تو را تا مرز رها کردن و ادامه ندادن کشانده و چند بار خودت به خودت امید داده‌ای که «چیزی تا پایان مسیر نمانده دیوانه! بلند شو.» و بلند شده‌ای. فقط تو می‌دانی حد فاصل خواستن تا توانستن، چه استیصال عمیقی اتفاق می‌افتد و فقط تو می‌دانی چقدر برای داشته‌های بدیهی امروزت رنج کشیده‌ای.

از خودت قدردانی کن و خودت را محکم در آغوش بگیر و به خودت افتخار کن, بابت اینکه بدون هم‌رزم جنگیده و بدون مشوق ادامه داده و بدون حمایت پیروز شده.

از خودت قدر دانی کن که قوی بوده و قوی مانده و بگو هر کجای جهان که خسته شد، به او حق می‌دهی و پا به پاش کنار می‌زنی و بگو که هر آدمی حق دارد گاهی خسته و گاهی خشمگین و گاهی اندوهگین باشد.

*متن از من نیست

 

جنگجوی درون

22 مهر 1401 ساعت 10:12

سلام 

به داداش یا مهدی 

چخبرا داداش خوبی اوضاع احوالت چکارا می‌کنی 

جنگجوی درون

22 مهر 1401 ساعت 10:10

سلام 

به خاک 

خوبی داداش چخبرا الان مگه چند سالته که انقد ناامیدی پاشو پسر برو دنبال چیزایی که دوست داری بعدشم مگه فقط تو خ.ا می‌کنی مگه فقط پسرا این مشکل رو دارن یعنی دیگران این مشکل رو ندارن پاشو ول کن این افکار منفی رو برو دنبال اهدافت برو دنبال کلاس های مورد علاقت هنوز گیر گذشته ای گذشته تموم شد رفت پشت مرده حرف نزن خودت داری میگی تو سیاهی رشد کن داری میگی از این پیله در بیا خب چرا نمیری دنبال سازت تا بتونی از پیله در بیای خواهش میکنم برو دنبالش برو سازت رو بخر برو کلاسش یادش بگیر تو باید از این پیله در بیای

neko

22 مهر 1401 ساعت 08:48

احتمال میدادم اینطوری بشه و گم کنی پیله رو😬

من کلاس خیلی نرفتم،خیییلیییی کم رفتم بقیشو خودم یاد گرفتم

و اینکه مردم خیلی متوجه اینا نمیشن،برو بیرون،اگرم متوجه شن کاری ندارن،چون یا براشون مهم نیست یا درک میکنن

بعدشم مگه سیاهی فقط برای خ.ا هست؟!

من کلا مادرزادی زیر چشام سیاهه،دستامم میلرزه،درسته خ.ا تاثییر داره ولی همش به اون مربوط نیست

منم درونگرام،و میفهم چطوریه،سخته،ولی باید پاشی بری سمت هدف،چون جور دیگه به ارزوت نمیرسی و زندگی هم نمیشه کرد،گرچه خودمم خیلی عمل نمیکنم به حرف خودم😅ولی خب میدونم باید اینطور باشه و باید خودمو بسازم

ان شاءالله که میتونی سازی که میخوای رو یاد بگیری،فقط مواظب باش سازی که میخوای بزنی حرام نباشه از نظر مرجعت

 

پ.ن۱:من اینجوری که جواب بهت میدم و چیزایی که فکر میکنم میتونه بهت کمک کنم رو میگم،باعث ناراحتیت نمیشه؟بدت نمیاد؟اگه بدت میاد بگو تا دیگه اینجوری جواب ندم.اینو میگم چون میدونم بعضی ها دوست ندارن به این شکل باهاشون حرف زده بشه

پ.ن۲:ببخشید اینقدر متنام طولانیه😁 

خاک🌱

22 مهر 1401 ساعت 00:02

من داشتم دنبال یه چیز سفید میگشتم😅 گفتم خدایا این برگه چرا با بقیه برگا فرق میکنه شکلش🥲😄 نگو همون پیلس!!

نقاشیات خیلی باحالن🥲 اونموقع که من بچه بودم تو شهرمون هیچی نبود!! هیچ کلاسی نبود اگرم بود هیچی یاد نمیدادن!! کلا بی هنرم🥲🥴😕

ولی میخوام یه ساز رو شروع کنم🥲 حداقل بتونم ساز بزنم🥲 این داستان کلا منو از خیلی چیزا دور کرد!! درونگرا که بودم بدترم کرد!! همش میترسم نکنه بقیه بفهمن!! نکنه از گودی و کبودی چشام بفهمه آبروم بره!! واسه همین زیاد جاهای شلوغ نمیرم...

امیدوارم بهتر بشم بتونم یه ساز یادبگیرم🥲🥲

اهورا

24 مهر 1401 ساعت 00:00

گودی و سیاهی زیر چشم علل دیگری هم دارد ، نترسید و وارد اجتماع بشید و برای اهدافتون تلاش کنید. 

انجام اینکارها در پاکی هم به شما کمک می‌کند.

موکول نکنید به بعد ، بعدا وجود ندارد الان رو زندگی کنید.