همفکری بانوان

سلام 

چ خلوتت 

کسی نیست ؟

خب یک بیت شعر می‌نویسم 💕

 هرکسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من 

💚

سلام 

شب سرد زمستانیتون بخیر⁦❄️⁩

ب منتظر 

خوبی گلم 

⁦❣️⁩

مرسی عزیزم 

ب نظرم تو باید معلم دینی بشی 😂جدی میگم ب خدا معلم خوبی میشی 💌

بهش فک کن 😐😂

همین 

حرفی نیست دیگه 

فعلا 😇

به منتظر:

سلام یادته ۵ روز پیش حرف زدیم من باز نتونستم هر چند دیکه بی حس بیحسممم انگار عادی شده واسم همش نشه اصلا اگه میشد تعجب داشت یجوری شده که من به غسل کردن عادت کردم به ادم شدن نه یروزایی  که میرم حموم از سر عادت غسل میکنم بعد میگم عهه لازم نبود که🤦‍♀️....امروز داشتم فکر میکردم من عاشق رویا پردازی ام تو رویاهام زندگی میکنم اینجوری نیستا مثلا بگم  ۱ و ۲ و ۳  من الان  تو رویاهام یه پزشک موفقم نه حتی تو همون رویا واسه همون برای مثال پزشک شدم زحمت کشیدم سختی می‌کشم تلاش میکنم یه جاهاییش گریه میکنم ولی تهش میرسم شاید فکر کنی دیوونه ام ولی خب اینجوریم دیگه😁 بعضی وقتا یجوری میشه یه حرفایی رو میزنم به اطرافیانم  که واقعیت نداره بعد یادم میوفته عههه اون که فقط تو رویای من بوده چرا گفتیش....بعد من میدونم که دیگه همین رویا پردازیه باعث شکست منه  خیلی خیلی کم پیش میاد با فیلم و اینجور چیزا اون اتفاق بیوفته بیشترش فکر بوده‌..بعد یه مدت گفتم خب تو رویاهات زندگی میکنی همه میگن رویا آسون به دست میاد تو همونم سخت به دست میاری خب بیارش تو زندگیت همون چیزی رو که فکر میکنی همون لحظه عمل کن که شاید اینجوری سرگرم شم بعد این چند روز گذشته میگفتم خب من تو رویام روزمو چجوری شروع میکردم پامیشم کتاب میخونم موهامو شونه میکنم ورزش میکنم و فلان بعد که اومدم عمل کنم اصلا اون لذته فکر و نمیده تا یه جایی انجام میدما تا ظهرا معمولا بهش عمل میکنم بعد میگم نه حال نداد حق مطلب ادا نشد میشینم تا شب بهشون فکر میکنم اینجوری میشه که مابین اون فکرا افکار ج..... و عشق و عاشقی و ..... میان و باعث خ.ا میشه... زندگی ام کلا درگیره میرم سرکلاس به جای گوش دادن به درس تو افکارم سیر میکنم میرم باشگاه به جای تمرکز رو حرکتم فکرم اونجاس که یروزی قهرمان جهانم  حتی روزایی بوده خواستم پاشم برم کلاسم بعد دیدم موضوع جدید واسه رویا پردازی دارم نشستم خونه اونو شاخ برگ بدم اینجوری شده که از چهارشنبه امتحان دارم ولی صفر صفرم میدونم همرو میوفتم ببخشید خیلی حرف زدم...نمیدونم اصلا متوجه میشی چی میگم یا نه انگاری من به جای اینکه جسمم خسته شه ذهنم خسته میشه راه حل جدید ندارم تروخدا نگین برو مشاور با مشاور خیلی صحبت کردم حرفای تکراری میزنن کلی تمرین انجام دادم نتونستن کمکی کننن...راستی جهش فکری هم نگین خب منی که اول فکرم بعد دست و پا درآوردم اثر نداره روم...آها راستی نگین هر چی تو ذهنته بنویس اول این که تا جایی که بتونم مینویسم تو دفتر خاطراتم بعد اینکه ذهن من با نوشتن خالی نمیشه اگرم خالی شه اتفاقات جدیدی میجوشه😁😅🤣

ب منتظر 

سلام 

خوبی

ممنون خدارا شکر ⁦❣️⁩💌

امتحانم گذشت ولی خیلی سخت تونستم بخونم 

😔

چی بگم والا من ک حالم مهم نیست دیگه ب این وضعیت عادت کردم 

توکل ب خدا 

ای کاش زودتر تایم امتحانا تموم شه خیلی اذیتمون میکنن 

ب هر حال اگر خدا بخواد درست میشه اگرم ک ن خب هیچی 

تو حالت چطوره 

چکار می‌کنی 

درس میخونی ؟

⁦❣️⁩

به امیدزندگیم. 💚

سلاااااااااام عزیز دلم❤️

بهتری؟؟ امتحانت چیشد جونم؟؟🥺❤️

میخواستم کلی برات بنویسم اما تصمیم گرفتم بشنومت😊🖐

آره این بهتره تو حرف بزن جانا❤️😘

منتظرتمااااااا قشنگترین 🥰🤍

دوست دارم گلم❤🧡💛💚💙💜

خدا به همراهت 

یاعلی

به منتظر:

سلام کلافم خیلی شدید نمیدونم با کی حرف بزنم چی بگم اصلا گقتم بیام اینجا به تو بگم😭من هرکاری میکنم نمیشه شایدم اصلا کاری نمیکنم که بشه سه سال رو دور تکرارم وسواسی شدم جسمم مریضه روحم مریضه درسام افت کرده هفته دیگه امتحان دارم در حالی که حتی جزوه هم ندارم همش منتظر یه فرصتم میگم بزار امتحانام تموم شه شروع کنم بزار حالم خوب شه شروع کنم بزار فلان ماه برسه شروع کنم بزار تاریخ رند شه و... خجالت می‌کشم از خودم از همه خجالت می‌کشم وقتی میرم بیرون آدمارو میبینم همه کارم شده گوشی بشینم زندگی بقیه رو ببینم حسرت بخورم ۲۴ سالم شده هیچ کاری نکردم جز گناه زندگیم جوونیم تلف شد تموم شد....من اصلا نمیدونم بابد چیکار کنم چجوری خودمو خلاص کنم هزار بار راه و روش ترک خوندم جواب نمی‌ده نمیشههه😭

به محب :

من با تمام ذرات وجودم درک می کنم دلتنگ شدن برای روزهایی که تمام تلاشمونو می کنیم تا پاک و موفق باشیم یعنی چی. من یه دوره ی تقریبا یک ماهه ماه رمضون ۱۳۹۹ این طوری بودم و از دور که نگاه میکنم واقعا برام رویایی ترین تجربه است تا به حال. هم درس می خوندم هم نماز اول وقت. از اون موقع همیشه برای ماه رمضون انتظار می کشم. هر چند الان دیگه اون حس و حال و اراده رو ندارم و خیلی نمازام قضا میشه متاسفانه و میگم ولش کن. یکم به محبت خدا بی اعتماد شدم سر یه قضیه ی دلی که خواستم و نشد.

به Fateme sadat

اولین هدفت و مهم ترین هدفتو بزار درس خوندن

میدونی خیلیارو دیدم که بخاطر استرس درس و کنکور و امتحان و دوری از شرایط استرس زا دست به این عادت میزنن به امید اینکه از حال بد راحت بشن ولی متاسفانه بعدش نه تنها اروم نمیشی بلکه بدترم میشی.

ببین هنوز دیر نیست تایم خوبی داری برای درس خوندن این چند ماه و یه برنامه بریز میتونی از قلم چی و گاج کمک بگیری طبق توانایی که داری از ساعت مطالعه کم شروع کن به خوندن از پنج ساعت شروع کن و هر هفته نیم الی یک ساعت بهش اضافه کن تا عید تقریبا به ده ساعت برسونش و روی همون بمون.

ببین منم خیلی کمال گرا بودم مثلا اگ برنامم از هشت صبح بود و من نیم ساعت دیر بیدار میشدم کلا بی خیال روزم میشدم یا گاهی وقتام تا ۱۲ ظهر خوابم میرفت و کلا ناامید میشدم میگفتم من باید حتما هشت بیدار میشدم و این خیلی به من ضربه زد ولی از یه جایی گفتم هر ساعتی بیدار شدی از همون ساعت بشین برنامه بریز بهتر اینکه در روز صفر ساعت بخونم ولی حداقل این طوری پنج ساعتیو میخوندم.

یا اینکه باز وقتی یه روزمو از دست میدادم برای فردام ۱۲ ساعت برنامه مینوشتم و بازم عملی نمیشد و باز اون روز و با خودم لج میکردم که اوکیه دوباره از فردا شروع میکنم و باز همین روال ادامه داشت از یه جایی جلوی کمال گراییم ایستادم چون داشت به خودم و ایندم ضربه میزد.

ببین درس خوندن نباید به اجبار و  بدون علاقه باشه به این فکر کن که اینده تو بسته به این چند ماه داره.و این خیلی مهمه 

به عنوان کسی که کل این مسیرارو رفته ازت خواهش میکنم این چند ماه و به درستی استفاده کن و تلاشتو بکن کمال گرایی و بزار کنار یبار برای همیشه این مسیرو شکست بده

ببین بهت دارم قول میدم اول اینکه اصلا اصلا دیر نشده و اینکه اینم قول میدم اگه یه برنامه درست بریزی و طبق اون جلو بری و هر روز اجراش کنی و در کنارش پاکیتم جلو ببری خیلی اوضاع بهتر میشه ببین تو همین الان تونستی این عادتو ترک کنی خیلی از عوارض احتمالیشم از بین رفته پس دیگه به خودت و خدا قول بده که دیگه دست به اون کار نمیزنی

ببین در کنار درست میتونی رشته ورزشی مورد علاقتو ادامه بدی که برات یه تنوعیم باشه که خسته درس نشی

در کنارش نماز اول وقت خیلی میتونه بهت کمک کنه ارامشی که بهت میده

ببین سختیای خودشو داره ولی بعد چند سال دلت برای این روزای خودت تنگ میشه میدونی چرا؟

چون برای زندگیت برای پاکیت برای نزدیکی به خدا داشتی تمام تلاشتو میکردی 

شاید باورت نشه منم شرایط روحی و زندگیم اون دوران خیلی خیلی سخت بود ولی الان که فکر میکنم شیرین ترین دوران زندگیم بود.

من و تو تقریبا هم سنیم ومیدونم چقدر این راه میتونه دشوار باشه ولی من اون تایم یچیزیو همیشه میگفتم به خودم کسی که بتونه و اراده کنه و مدت طولانی پاک باشه واقعا اراده هر کار دیگه ای رو داره پس توام قطعا میتونی همون اولم گفتم شکستایی که ما میخوریم بیشتر بخاطر استرسایی هستن که داریم پس تو اگه روزتو درست جلو ببری درستو خوب بخونی و نزدیک خدای خودت باشی مطمئن باش زندگیت رو دور میوفت.

خودتو دوست داشته  باش و برای خودت ارزش قائل شو

چون خودت بهتر میدونی تو این دوره زمونه خیلی افراد کمی هستن که دنبال ترک گناه باشن دنبال رضایت خدا باشن

قدر خودت و خوبیاتو بدون و خودتو دوست داشت باش

مطمئن باش خدا جواب تمام تلاشتو یه روزی میده 

دعاگوت هستم

ب منتظر 

سلام ♥️

صبح پاییزیت بخیر 🍂

سوالاتی ک گفتی رو یادم رفت جواب بدم 😊

من کلا بیکار نیستم درگیر مدرسه و درسامم  بیکاری حفرم نیست ☺️😊

روزایی ک میرم مدرسه استفاده ازگوشی خیلی کمه مثلا تاساعت ۲مدرسه بعدشم درس میخونم توخونه❤️

رمانم اصلا نمیخونم 🙃

اینکه گفتی چقد با خدا حرف میزنی  ..خیلی کم تر شده نسبت ب قبلاً 🙂

برای خودمم زیاد حرف نمی‌زنم یا مثلا زیاد ب خودم نمی‌رسم کلا توی خونه هم خیلی ب ظاهرم اهمیت نمی‌دم در حد معمولی فقط اهمیت میدم 😐🙂

درباره تفریحم ک گفتی گفتم ک روزایی ک میرم مدرسه بقیشو درس میخونم روزایی تعطیلم فقط با گوشی میگذره بعضی وقتا هم درس 🦋

حفره هامو بعضیاشو میشناسم و براشون راه چاره پیدا کردم بعضیا دیگشم میشناسم ولی نمی‌دونم چجو ازبین ببرمشون بعضی چیزا شخصی هستن ❤️

جهش فکریم خیلی استفاده میکنم خیلی تاثیر داشته 

همینا بودن 

منتظرم زمستون ک ۱۸سالم تموم بشه ماشین بخرم بعدش بیشتر برم تفریح واینا.😂

توروستاهم زندگی میکنیم مثلا بعضی وقتا میرم پشت خونمون برا تفریح بین درسام همه جاسرسبزه🍀🌲

خب دیگه عزیزم فعلا خدافظ 

راستی خیلی خوب بود اگ از نزدیک هرروز همو می‌دیدیم آخه منم دوست زیاد ندارم 

بعضی دوستان برا مجازی بودن زیاد حیفن ❤️💞🦋

خب عزیزم مراقب خودت باش 

فعلا 💞🙃🙂

به سرو:

🙁کجا تک دختری؟پس ما مگه خواهرات نیستیم؟

🙃 امیدوارم برادرات بخاطر خودشونم‌که شده این کارو ترک کن...میدونی؛وقتی جیزی در دسترست باشه و تو ازش دوری کنی و پاک بمونی ارزشمندیش چند برابر میشه..تو سعی کن هر راهی اونا میرن رو برعکس کنی اینه که تورو ازونا متمایز میکنه.

با همه ی این اوصاف همین خانواده می ارزن به خیلیا که تنهام گذاشتن 😊

من تک دخترم :( 

در ضمن برادرای من هر دو با افتخار این عمل زشت رو انجام میدادن و الان کوچیکه تو گوشیشم چیزی نشونم بده اون وسطا یه شوخی این مدلی با دوستاش باشه میگه مگه چیه... همین بچه سه چهار سال پیش اول نماز می خوند بعد افطار می کرد. بماند که برادر اولی برای اولین بار منو با این مفاهیم آشنا کرد و چیزای بدتر. مامانمم الان میگه بچه بوده و همه بچه ها همینکارو میکنن! 

حس می کنم تو بند خلافکارا زندگی می کنم :) فکر کن اتاق بغلیت یکی چن شب یه بار این کارو بکنه تو بشنوی که پاشده رفته زیر دوش. خیلی حس بدیه. و یه مادر فولادزره هم ازشون دفاع کنه. بیا باز پوستم خارش عصبی گرفت با فکرش :( 

ولی دخترا چقد اینجا خلوته :(

من دلم برای اون وبلاگ توبه ۹۴ خودمون تنگ شده :(

صمیمی تر بود :(

نمیشه برگردیم ؟ :( 

خیلی حس خوب و گرم و امنی داشت :(

با خاطره ها ی طلایی :(

اولین بار اوایل قرنطینه بود که به طور جدی خوندمش ، اون پست اصلی رو و امشب دوباره نگاهش کردم و دلم پر کشید سمت اون روزایی که جدی جدی تشنه ی یه تغییر اساسی بودم. بار اول بود این طور با خودم رو به رو می شدم و تجربه ی شگفت انگیزی بود. الانا خیلی نسبت به اون موقع سست شدم... دیگه قبحش برام ریخته حتی قبح توبه هم برام ریخته گناه که جای خود. به خودم میگم به به الان فرصت خالی دارم بذار گناه کنم توبه هم به درک... نماز خوندن برام مهم نیست به زور خودمو راضی میکنم میگم مگه یه نظم در زندگی و هاله ای از نور و رحمت که دور نمازگزارو میگره و این تصویرسازیا چیه که به خاطرش نماز بخونم ؟ اصلنم سختم نیست هزار رکعتم باشه. اون موقعا اما با تمام وجود می پذیرفتمش. تازگیا روزی شیش هفت ساعت سر نتم و یه مشکل عصبی هم پیدا کردم زیاد که نت می مونم بیخودی ، پوستم خارش می گیره و وقتی منظم زندگی میکنم خارش برطرف میشه! انگار مسخ شدم. از همه نفرت دارم. از همه چی بدم میاد. زود به گناه قانع میشم. مامانم از همه غیبت میکنه و از خستگی جلوش منفعل میشم و همراهیش میکنم. توجیهاشو قبول میکنم که این غیبت نیست درددله. اون موقعا اما نمیدونم چجوری کنترل میکردم که روزها میگذشت و مرتکب کوچکترین گناهی نمیشدم. الان از ترس اینکه مامانم قهر کنه و عاق کنه و .. موقع غیبتاش بلند نمیشم برم تو اتاقم سر جام میخکوب میشم‌. حالم از این ترکیب من جدید به هم می خوره. 

چقدر نفرت انگیزه که آدم نسبت به سه سال قبل خودش انقدر کند ذهن تر و بچه تر و پسرفته تر شده باشه! 

+ بچه ها در مورد جوابای قبلی تون بهم همه رو خوندم و خیلی ارزش داشت برام فقط فرصت نشده هنوز بهتون جواب بدم سر وقت ایشالا ❤️🌷

سلام و شب بخیر

بچه ها به نظرتون یه همکاری فوق برنامه ی بیخود و بی محتوا با یه پسر همکلاسی که کمی بی حواس هم هست و پروژه باهاش پیش نمیره ، ضرورتی داره و باید توش موند و متعهد بود ؟ ما یکی دو ماهه یه کار فوق برنامه مجازی تو رشته مون رو شروع کردیم طرف کم کم صمیمی هم شد کمی حالت درد دل و اینا پیدا کرد با من البته جواب خاصی ندادم و تموم شد. در کل خوشم نمیاد به پسر نامحرم رو بدم البته نمیتونم بگم منم کاملا حجب و حیا رو صد در صدشو رعایت کردم. مشکل قلبی داره و پیش اومده بود اون اوایل حالشو جویا شم البته بعدا نه چون دیدم شانم پایین میاد و هم احساس کردم نوعی خودنماییه این قضیه ی قلب. اخیرا هم داره با بی سلیقگی پروژه رو خراب میکنه مثلا قراره کانالمون مخصوص زبان خارجی باشه میاد شعرای عاشقانه ی غم انگیز فارسی توش فوروارد میکنه یا جملات این مدلی و ... نمیخوام بیشتر بگم میترسم خدای نکرده به آقایون سایت بر بخوره البته که اینجا همفکری بانوانه.

در کل میخوام بگم حس میکنم ضررهای این همکاری بیشتر از منفعتشه راستش از شما چه پنهون گاهی ذهنم هم درگیر می شد چون مدت زیادی باید با هم مکالمه می داشتیم اونم هفتاد درصدش بی بازده و فقط سلام و خسته نباشید و این حرفا مگر اینکه خودم همت میکردم یکی دو روزه کارو پیش می بردم تنهایی. به خودم باشه میخوام کم کم قطعش کنم فقط نمیدونم چجوری چون فقط هم دو نفریم در کار. متاسفانه من خیلی از این پروژه ها و کار و حتی شغل ها رو نسنجیده و هیجانی قبول میکنم و واردش که میشم پشیمون میشم. 

میخوام نظر شما رو هم بدونم لطفا.

ب منتظر 

سلام 

شب بارونیت بخیر🌧️

سلام

ب آبجی منتظر 

پیامت خوندم حالمو خوب کرد.

نمی‌دونم کی هستی و کجای این دنیایی ولی منم دوست دارم 

دل ب دل لوله کشیع ♥️

آبجی ازدست خودم خیلی ناراحتم 

همه کارام اشتباهه 

توی درسام ک افتضاح شدم ن انگیزه ای برادرس دارم 

می‌دونم تاوقتی ک ازین گناه پاک نشم حا لم خوب نمیشه 

هنوزم نمی‌دونم چرا موفق نشدم توترکش 

 مقصرهمچی خودمم 

بایدخودمو نجات بدم  

🙃

خیلی دلم میخواد ازین گناه پاک شم و بدون احساس گناه زندگی کنم خیلی عذاب اوره 

خیلی وقته ب ۲۰روزم نمرسع پاکیم😔😭

ب نظرت چکارکنم ،

برات آرزو حال خوب دارم 

مرسی ک خوندی 

مراقب خودتو پاکیت باش 

خدافظ♥️

سلام 

چرا من انقد عذاب میکشم 

چراخدانمیبینه اصن کوخدا رو کربخادببینه 

دلم گرفته 

احساس میکنم ی شکست خورده بازندم  توهمع جای زندگیم 

😭😭

زندگیم خیلی تلخه  دلم میخواد خودکشی کنم 

ای کاش یکی بود باهاش حرف میزدم 

😔

سلام سرو عزیز 🌿

حالت چطوره سرسخت 💫

ببخشید با تاخیر پاسخ میدم 💗

عزیزم وقتی غسل به گردنته نباید بذاری به تاخیر بیفته ،اجازه نده دفعه بعد این مشکل برات پیش بیاد 

درمورد گوشی کار خیلی خوبی کردی ولی حتما در کنار گوشی فعالیت ها عملی داشته باش که دوباره سراغ گوشی نری 🌷

چیزی شده که میترسی تنهایی بیرون بری؟

 و در مورد مادرتون ،

ایشون مادرتونه و شما نمی تونید شخصیت کسی رو تغییر بدید و نی میتونید خانواده تون رو عوض کنید،بنظرم هنگام صحبت با مادرتون به ویژگی های خوب مادرتون فکر کنید تا این عصبانیت کمتر بشه 🌸

به هرحال همه هم ویژگی خوب دارن و هم ویژگی بد ✨

خیلی خوبه که به درس خوندن علاقه داری 👌

و خیلی خوبه که مقدمات خوندن زبان و یادگیری هنر رو ایجاد کردی ،دمت گرم 👏👏

سعی کن با برنامه ریزی این موارد رو پیاده سازی کنی🌿 

دراز کشیدن و یا نشستن بیش از حد باعث میشه که بیشتر وسوسه بشین پس از اینکار دوری کنید 🚫

دقیقا متوجه منظورتون نشدم ،یعنی چی عذاب وجدان اخلاقی و دینی؟

یکی از عوارض خ.ا همین اختلال تمرکزه که با ترک درست میشه ،پرش فکری در بهبود تمرکز بسیار اثر گذاره، پرش فکری رو تمرین کنید 

موفق باشی عزیزم❤️

سلام دوستان

ضمن تشکر از راهنمایی دوستان خوبم

یه سوال

تا حالا برای خودتون یا دختر دیگری پیش اومده که ببینید بیست و چند سالتونه ، از همه نظر متوسط و قابل قبول هستید ، اما خواستگارهای انگشت شماری دارید ؟! من خودم فقط یک خواستگار سنتی جدی داشتم که اون هم نه پسندیدم و نه خانواده صلاح دیدن. اصلا خونه هم نیومدن. تو مهمونی ها و جمع ها هم شرکت می کنم. گاهی فکر میکنم چرا حتی یک نفر تو دانشگاه به من علاقه مند نشده طی این سال ها ؟ 

به " امید زندگیم " 

ممنونم 🌱 

ناراحت شدم که این مقدار عوارض رو تجربه کردی ، من هم اون قدر دائمی سست و ضعیف هستم که نمی تونم تشخیص بدم از بابت این رفتاره یا چیز دیگه‌. اضافه وزن هم دارم و خیلی ورزش دوست دارم اما متاسفانه هر چی دوست دارم فقط تو ذهنمه :) حالا این سستی اگه نبود پر جنب و جوش تر بودم و وزنم هم پایین میومد. 

از راهکارت ممنونم البته من معمولا این مدلی ام که بعد از یه مدت انجام دادنش به شدت ازش متنفر میشم و حساسیت می گیرم و تا چند روز سمتش نمیرم خدا رو شکر. اما امان از وقتی دوباره بیاد سراغم! 

امیدوارم مقالات علمی بیشتری در این زمینه نوشته یا ترجمه بشه تا یه عده نتونن آثارش رو کتمان کنن..

به سرو:

سلام عزیزم
ممنونم که مارو دوستای خودت میدونی و باهامون درد و دل میکنی🥺
الان تنها چیزی که مهمه اینک گذشته رو کنار بزاری.گذشته دیگه برنمیگرده اما میشه آینده رو درست کرد.
مطمئن باش الان خدا منتظره یه تو توبه کنی و برگردی سمتش.
غصه و ...هیییچیو درست نمیکنه فقط حالتو بدتر میکنه.پس ازت میخوام اصلا به گذشته فکر نکنی
فقط غسل کن و شروع کن به پاکی جدیدت🥺
بیا برنامه بچین‌برای صبح تا شبت..کارایی که دوس داری..درس خوندن..کتاب خوندن...سریال دیدن..پیاده روی.

همین که الان اینجایی و‌خودت میدونی مسیرت غلطه یعنی این حالتو دوست نداری.پس بهت تبریک میگم که هنوز بنده خوب خدایی.

خودت بهتر بلدی چطوری محرکارو از بین ببری..پس دیگه درموردش صحبت نمیکنم.
اما سعی کن چیزایی ام که روانتو بهم میریزه رو یا ازبین ببری یا بهشون بی توجه باشی؛چون یکی از علتایی که باعث میشه ادم رو بیاره ب اینکار آشفتگی ذهنیه.

اما درمورد مادرت:ما نمیتونیم خانوادمون رو عوض کنیم.درسته؟فقط‌میتونیم با رفتارای خوب و بدشون بسازیم و کارای رومخ اونا رو تکرار نکنیم.نمیشه بگم برنامتو طوری تنظیم کن که نبینیش؛اما میتونیم بگیم یطوری بچین برنامه مدنظرتو که کمتر باهاش چشم تو چشم بشی و بیا ب خوبیایی هم که بهت داشته فکر کن.
 

درمورد عوارضم بگم که تو وقتی اینکارو میکنی مگه سرت سنگین‌نمیشه؟تمرکزت پایین نمیاد؟دستات میلرزه؟استرست بیشتر نمیشه؟پس یعنی اینا واقعیه...من ک خودم عقیده دارم خییلی روی تمرکز و...موثره.

امیدوارم حرفام یکمم که شده حالتو خوب کنه.یادت نره تو خیلی باارزشی.
خودتو دوست داشته باش.ماسک صورت بزار ناخناتو تقویت کن پی تقویت ویژگی های خوبت باش.
🥺مطمئنم خیلی زود حالت خوب میشه

ب سرو 

ببین من تجربه خودم میگم وقتی اعتیاد خیلی شدید داشتم خیلی جسمم ضعیف شده بود همیشه چچشام در میکرد از شدت گریه درسم ک اصلاااا نمی‌تونستم بخونم بجز عوارض روحی 

الان مثلا کل ماه قبل فقط ۲بار شده بود ک بازم قطعا عوارض روحی و اینارو داشتم با ...

اینا همش چرتو پرته چون من عوارضش و تجربه کردم 

ب سرو 

سلام 

وای خیلی ناراحت شدم یادمه اون اوایل خیلی اعتیاد ب این کار شدیدشده بود 

اصلا نمیدونستم چرادارم انجامش میدم بعضی وقتا چند بار😭بعدشم فهمیدم ک اعتیاداورع و ... یادمه قببلا ب روزی چن باررم می‌رسید ولی جلوشو گرفتم 

آخه قبلاً اصلا آگاهی نداشتم ک این اعتیاد شده😔

بعد سعی کردم تا جایی ک میتونم جلوشو بگیرم و 

فاصله بینش و دفعاتشو کم کنم این راهو امتحان کن سعی کن دفعاتشو اول ب یک بعدش فاصله بندازی 

اگ نمیتونی یهوترک کنی 

الآنم کامل ترک نشده ولی دارم تلاش میکنم 

مراقب خودت باش خیلی اینجوری آسیب میبینی 

اگ خواستی دوباره بام حرف بزن 

🌺

به " حدیث " : 

ممنونم ، واقعا به محبت و دلداریت نیاز داشتم 🌸💕 می ترسم این دفعه برم حموم تبدیل به پودر شم 🙄 کلا انرژی جسمی ام خیلی اومده پایین مدتیه. در مورد گوشی نرم افزار your hour رو نصب کردم و خود گوشی م هم تایمر داره. هر دو رو فعال کردم تا مصرف گوشی ام رو محدود کنم و نرم افزارهام هم بعد از پایان مدت مصرف مجاز ، قفل بشن. من سعی میکنم با دوست های خوبی از طریق چت و گاهی بیرون رفتن باهاشون و مهمونی در ارتباط باشم اما تنهایی بیرون رفتن یکم می ترسوندم. دقیقا عذاب وجدان و درگیری با خودم باعث میشه بخوام همه رو بکشم و بی قرار شم.‌ البته مادرم فرق داره اون کلا موجود رو اعصابیه برام. صدای عطسه و سرفه هاش روانی ام میکنه چون یاد شخصیت کثیفش می افتم و تهمت هایی که به من زد که دارم دروغ میگم و باعث میشه نسبت بهش حساس بشم. خیلی هم اهل غیبته. وقتایی که تو خونه نیست با اینکه دلم از تنهایی می گیره اما آرامش دارم. به هر حال عیب های خودم تو سبک زندگی اون قدر زیاد و عمیق شده که باید خودمو درست کنم. به هنر ، زبان و خیلی چیزا علاقه دارم و مقدماتش رو هم آماده کردم و .. حتی عاشق درسم آرزومه مثل بعضیا روز و شب درس بخونم اما در واقعیت بیشتر روز رو دراز می ‌کشم البته امیدوارم با کنترل موبایل کم کم خودم رو با فعالیت های ذهنی و بدنی جدید وفق بدم. یکی از چیزایی که اعصابمو خط خطی میکنه شک داشتن نسبت به عوارض خودارضایی مثل اختلال تمرکز و .. هست. بعضیا میگن این عوارض فقط برای اون هاییه که عذاب وجدان دینی و اخلاقی پیدا می کنن و واقعی نیست. نظر شما در این باره چیه ؟ 

در جواب دوستمون فقط می تونم بگم لطفا دیگه هیچکس رو با مدل " تو وضعت از منم بدتره " دلداری نده :) تو خوبی. اشتباه کردم از کسی کمک خواستم.

ببخشید عزیزم من نوشتم با آقا در ارتباطی الان خوندم مادر رو گفتین . بله این خشم هم می‌تونه باعث خ ا بشه . کلا هر چیزی که روان و به هم بریزه . تنهایی خشم اضطراب ، روابط اجتماعی کم و..... 

اینا حفره هاتن باعث لغزش

به سرو ، 

من معمولا کامنت نمیزارم ولی میدونم مشکل تو چیه . ریشه ابتلا به استمنای شما اینه ک اضطراب و افکار وسواسی داری و داره بصورت اعتیاد در میاد مراقب باش من خودم چندین ساله دچارم و تقریبا ماهی یکبار دچار میشم عوارضش زیاد بوده چه برسه شما که در روز داری چندبار این کار و می‌کنی 

خواهرخوبم ما خانوم هستیم هورمونهای قاعدگیت بهم بخوره مشکل سازه . سعی کن تعدادشو کم کنی و تدریجی ترک کنی احتمالا یکباره نتونی بزاری کنار . چند بار در یک روز طبیعی نیست پس نمیتونه بخاطر میل جنسیت باشه این کار بصورت عادت و وسواس برات درآمده لطفا برو پیش روان شناس ریشه شو درست کن . ریشه ش اضطراب و ... هست . یعنی مساله روان شناسی هست . 

متاسفانه منم از نوع تو دچارم و علت شکست هر بارم خ ا هست 

من سری قبلی ۶۰روزه شدم و تنش و استرس کار ارشد زیاد بود وامدم خونه و خراب شد و صد حیف 

بیا با ریشه اضطرابت بجنگ اونم حل میشه 

گفتی زیاد بیرون نمیری این که‌مونذی تو‌ دایره امنت، منزویت داره می‌کنه یکی دیگر از علایم اضطراب یا افسردگی همینه . 

پس مراقب باش و زودتر به روان شناس وقت بگیر 

تنهاییتو پر کن . مراقب خودت باش ‌‌. ناراحت شدم چندبار خ ا در روز زیاده. مراقبت کن ‌‌. با هر بار این کار داریم عزت نفس و پایمال می‌کنیم چون وقتی کسی بر خلاف باور و طبیعت بدنش عمل کنه عذاب وجدان میگیره. طبیعت بدن هم خدا نیست . رابطه جنسی دونفره هست بایک شخص خاص که اونم محرمه. 

اینم بگم خودم متاسفانه یک دهه دچار بودم  و هر ماه یکبار عادت داشتم و نمی‌دونم بتونم ترک کنم یا ن. اما مدل تو اصلا طبیعی نیست و زود جلوشو بگیر جسمت در خطره 

با خدا رابطتتو قوی کن . تنهایی تو پر کن. رابطه با اون آقا هم کنار بزار توش خدا نیست . هرچی غیر خداست شهوت زاست .تو انتخاب دوست دقت کن . با آدمایی که پاکن معاشرت کن و روانشناس برو 

سلام بچه ها...

دوباره می نویسم لطفا اینو تایید کنید. 

اول که می دونم فاجعه است تصورتون ازم وقتی این اعترافو بکنم...

و شاید درست هم نباشه اما من جز شما کسی رو ندارم که باهاش چنین درد دلی کنم.

چند روزیه خونه تنهام. به خاطر درسای عقب مونده ام و تمیز کردن اتاقم جایی نرفتم البته انجام هم نشدن... این هم خودش ماجرا داره که تقریبا من هر روز تنهام چون مامانم میگه کار و تعمیرات و خرید و کلاس و .. داره و هر روز میره بیرون. اما این منو عصبی میکنه به شدت چون یه مدت با یه آقایی از فامیل در رابطه بود و من دیگه پیگیری نمیکنم مدتیه تا نفهمم. همه ش میگم شاید هنوزم هست ولی من نمی بینم.

خلاصه که من تنهام و ماجرا اینجاست که این چند روز من به طور بی سابقه حتی وقتایی که فیلترشکن داشتم هم سابقه نداشته ، در طی دو سه روز چند ساعت یکبار این عمل رو انجام دادم و بعد رفتم غسل کردم... اما این آخری رو دیگه غسل نرفتم گذاشتم فردا پس فردا ، چون همین امروز سه چهار بار رفتم حموم و دیگه روانی شدم. 

ترسیدم از خودم... بیشتر دلداری میخوام تا راهکار البته پذیرای راهکار هم هستم...

به شدت اعصابم خورد شده از کوچکترین صدایی عصبی میشم چه برسه به اینکه مثلا پنجره باز بشه و نعره های مردای همسایه رو هم بشنوم یا جنگای تو تلویزیون.

این رفتار من عجیبه و نگرانم که انقددددددددددر افسارگسیخته و بی اراده و پست شدم. اینم برام ارزش نیست چون واقعا پستم و تیریپ نمیام! 

همین... 

کاش همین امشب جوابمو بدین :( 

بچه ها 

خیلی زشته که بیایم اینجا اعتراف به گناهامون کنیم ؟ 

من جز شما دوستی ندارم که بشه باهاش در این مورد درد دل کرد.

می دونم فاجعه باره حرفی که میخوام بزنم.

ولی من چند روزیه چند ساعت یک بار بدون هیچ منعی این کارو می کنم. 

اصلا سابقه نداشته این رفتار در من حتی با فیلترشکن. 

تازه این دفعه تقریبا برای اولین بار بدون فیلترشکن هم... 

بیشتر دلداری میخوام تا راهکار... 

وحشت زده ام کمی... 

دیگه این آخری رو نرفتم غسل کنم... 

آخه سه چهار بار رفتم حموم امروز. 

اینم بگم که خونه تنهام. 

مامانم هر روز بیرونه که اونم بحثش جداست.

متاسفانه یه مدت با یه آقایی در رابطه بود که نمی دونم هنوز هست یا نه.

ولی هر روز میگه کار و کلاس و تعمیرات و .. داره و بیرونه.

از دست اون هم عصبانی ام به شدت. 

من به خاطر تمیز کردن اتاق و درساییم که مونده ، 

هیچ جا نرفتم بلکه کارامو انجام بدم. 

من آدمی ام که سخت میرم تو اماکن عمومی و تو اتاقم احساس امنیت دارم. 

کاش بشه همین امشب جوابمو بدین خلاصه :( 

سلام

وقت همگی بخیر

دوستان هرکسی در مورد مقاله‌ی طرحواره‌ها سوالی داره زیر همون پست امروز سؤالش رو بپرسه

اون عزیزی که مقاله رو نوشتن فردا انشاءالله اگه مشکلی پیش نیاد به لطف خدا جواب میدن

ممنونم از همگی

موفق باشین

خدا به همراهتون

یاعلی

به منتظر 

سلام عزیز دلم 

خوبی؟

ممنون از محبتت 

به امید خدا🌺🌺🌺🌺🌺🌺ایشالا

به ندای غیب 

آخیییییی 

نذاشتی بیام تعریف کنم و گذاشتی یهو رفتی ک

حیف شد رفتی ک🥺🥺🥺🥺

دلمون برات تنگ شد 

امیدوارم هرجایی سلامت و موفق باشی 

خدا به همراهت عزیز دلم

خطاب به یا صاحب الزمان 🤍

سلام رفیق 

چون خیلی وقته که نیستی یه پیام برات میذارم از طرف خودت برای خودت که داخل وبلاگ گذاشته بودی :) 

نمیدونم پیاممو میبینی یا نه ،ان شاء الله که ببینی 

بچه ها اگر شد این پیاممو یه یا صاحب الزمان🤍 برسونید 

۰۷ دی ۰۰ ، ۱۱:۳۹

 یا صاحب الزمان

روز ۷۸ ام .

پیامی به خودم
منو نگاه دختر ،قوی بااااااااش
هیچی نشد نداره ،
هر چیزیم شد ،تو قوی بمون ،
به نشد فکر نکن
هیچی هیچی هیچی نشد نداره
غیرممکن نداریم ،
خود غیرممکن داره بهت میگه به غیر از ممکن وجود نداره ...
پس ازت خواهش میکنم هرچی شد ،
تو قوی بمون و تک تک آرزوهاتو برآورده کن ...

لطفا لطفا به هر بهانه ای خودتو نزار کنار ،
موانع سر راهت رو بگذرون و جا نزن ،تو که هنوز بهش نرسیدی ،وقتی بهش رسیدی هم خدا دستتو میگیره و با هم از روی موانع میگذریم ،

#مثبت اندیشی

خدایا شکرت

اللهم عجل لولیک الفرج

موفق باشی دختر قوی❤️

به حدیث

سلام آبجی 💙

شب شما هم بخیر با تأخیر یه روزه 🙂😁

سلام بر ابراهیم رو هم آره حتماً بخون منم دوباره خوندم ولی کلی چیز جدید یاد گرفتم... توسل هم حتماً..به خصوص ۱۴معصوم وشهدای کانال کمیل و شهید هادی

نویسندگی قواعدشو زیاد نمیدونم همینجوری مینویسم... داستان هم نمینویسم.. بیشتر مینویسم برای تخلیه ی ذهن.. مثلاً یه مشکلی برام پیش اومد راه حل بلد نیستم سوال مینویسم از خدا میخوام جوابش رو بهم بگه...یا مثلاً با خودم حرف میزنم و خودمو تشویق میکنم..یا راجبه عملکرد هرروزم مینویسم و یه حالت نظمی داره میده بهم.. یا محاسبه‌ی نفس...

اتفاقاً چند هفته پیش واقعاً به نویسندگی فکر کردم ولی یکم عمیق که نگاه کردم دیدم به عنوان شغل اصلی برام خوب نیست و بهتره بیشتر رو خودم کار کنم و کتاب بخونم تا صرفاً نوشتن... تا عمر دارم به نوشتن ادامه میدم و حالمو خوب هم میکنه اما قلبم میگه وظیفه ی من یه کار دیگه ست و من تا اونو به واقعیت تبدیل نکنم این بی قراریه باهامه...یا حداقل باید سعی کنم تا توان دارم تلاش بکنم که اگر نشد هم حسرت نخورم و شرمنده ی خودم نباشم و قلبم آروم بگیره....

من متأسفانه خودمو تو این ۴_۵سال خییلی دست کم گرفتم... به خصوص ۲_۳سال اخیرواقعاً خودمو باخته بودم و ناامید محض بودم و واقعاً از خودم خیلی آسیب دیدم... قلبم وقتی تلاش میکنم آروم میگیره...دیشب بعد مدتها موقع خواب یه آرامشی حس میکردم...یه حس رضایت...حسی که آدم بعد انجام کاری که وظیفش بوده بهش دست میده...درسته دیروز موقع درس خوندن واااقعاً خیلی اذیت شدم و بهم فشار روحی میومد (که اونم یکی دلایل اصلیش بخاطر کوتاهی ها و تلنبار شدن کلی درس نخونده و کار انجام نداده ست) اما واقعا اون حس خوشایندی که آخر شب بهم دست داده بود ارزش اینو داره که بازم تلاش کنم هرچند درد داره... خورشید شب توبخش همکلاسی یه حرف قشنگی زد، گفت:«بايد دردت رو انتخاب کني! درد حسرت چند سال ديگه... يا درد سختی کشیدن امروز؟» این به من میگه همه ی این سختی ها رشدت میدن و تموم میشن...این خیلی بهتر از اینه که بیست سال دیگه یاد الانت که میوفتی حسرت بخوری و بگی هعی..و کاشکی حداقل یکم تلاش میکردم و...

رمانی که بهم معرفی کردین رو همون موقع که پیامتو خوندم رفتم سرچ زدم و خلاصشو خوندم...به نظر جالبه شاید یه روزی بخونم... خیلی ممنونم از لطفت

دوست دارم به جای نوشتن یه داستان و رمان عاشقانه، خودم زیبا و عاشقانه زندگی کنم...دوست دارم زندگی خودم پر از عشق بشه و باشه..پر از صداقت و یاد خدا... پر از تلاش... این خیلی قشنگ تره به نظرم 🥰

برایم دعا کن 🥺🙂

امیدوارم خوشبخت باشی آبجی حدیث مهربون❤️

به خدا می سپارمت

یا علی 🌱

به مینا

سلام آبجی جان 🥺😍😍😍 خواهش میکنم عزیزم 💚❤️ ممنونم از دعای قشنگت

ان شاءالله که این مشکل هم حل میشه. خییلی مشتاقم هرچه زودتر حل بشه بیای برامون تعریف کنی انقدر گفتی بخیر بگذره میام میگم هیجانی شدم 😂🙂 

امیدوارم حال دلت همیشه خوب باشه و اینجوری ببینیمت 👈😁😁😁😁🥰🥰🥰😍😍😍😅😅😅😊😊😊😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣😘😘😘🙃🙃🙂🙂🙂☺️☺️☺️

به خدا میسپارمت ❤️

امام علی ع  یارت

گاهی باید در سکوت فقط به پیش رفت...

باید نق نزد و ادامه داد و ادامه داد و ادامه داد...

گاهی از همگان دلت میگیرد و وقتی پر میشوی ز اندوهی که خود عامل ایجادش بوده ای، گله از همگان میکنی...

گاهی خیلی خسته ای... اندک امیدی در دلت مانده و به خود میگویی شاید بشود که بشود...و ادامه میدهی...

گاهی از درد دل همه اعضایت درد میگیرد و باز مسببش تنها «تو» بوده ای ولا غیر...

گاهی از خود سخت ناراحت و خسته ای اما میدانی که با احساس گناه نمیتوانی به پیش بروی و باید خودت را ببخشی تا راه عبور باز شود...

گاهی نباید حرف زد... وقتی حرف میزنی سست میشوی و همگان دائم تورا به تمسخر میگیرند و حق هم دارند چرا که همه اش بخاطر کوتاهی های خودت بوده... نمی‌توانی به آن همگان بگویی بس است دیگر انقدر مرا تحقیر نکن چون خودت همه عمر خودت را تحقیر کرده ای...

اما میتوانی کاری کنی که بی آنکه تو برای تغییر همگان تلاش بکنی آنها رفتارشان عوض شود...و آن فقط در صورتی واقعا شکل میگیرد که تو خود خودت را عوض کنی...که تو خود خودت را ببخشی...که تو سبک زندگی ات، افکارت، رفتارت، باور هایت و همه چیز مربوط به خودت را تغییر دهی

ببخش و رها کن چون این راه پرواز به بی کرانگی هاست... ببخش و بگذار قلبت دوباره احیا شود... میدانم سخت است بخشیدن... میدانم...

سخت ترین بخشیدن بخشیدن خودت هست.. آنچنان مقاومت نشان میدهی در برابر بخشش خودت که به روح و جسمت چه آسیب ها که نمیزنی...

اما ببخش خودت را... ببخش تا بخشیده شوی... گاهی خدا واقعاً تورا بخشیده است اما چون تو خود را نبخشیده ای گمان میکنی هیچکس تورا نمی‌بخشد... 

ببخش و رها شو

به همگان عشق بورز.

هر گام تو یک انقلاب عظیم را در پی است 🌱

«سعی»

سلام مهساخانوم 🙂

اول عذر میخوام که الان پاسخ پیامتون رو میدم 🙏🌷

خب خب ‌‌ 

دیدی بردیم😂😂😂 

ان شاء الله بازی بعدیم میبریم 💪😌✌️ 

جنگ جنگ تا پیروزی 💪💪

جدا پس توهم مثه من به کالیگرافی علاقه داری 😍😍 

میخوای کلاس حضوری بری یا مجازی؟ 

من فعلا میخوام چندتا خط دیگه یاد بگیرم بعد برم سراغش 😁